نگاهي به 380 سال حضور انگليس در ايران - 1
كار، كار انگليس است!
خبرگزاري فارس: روابط ايران و انگليس در طول بيش از 380 سالي كه مسيونرهاي انگليسي براي ترويج و تبليغ مسيحيت در دوره صفويه وارد ايران شدند و در پي آن نماينده شاه بريتانيا از شاه عباس صفوي درخواست داير كردن نمايندگي سياسي كشور متبعوش در اصفهان را داشت فراز و فرودهاي فرواني را شاهد بوده است. اين گزارش ميكوشد نگاهي به روابط دو كشور داشته باشد.
به گزارش خبرگزاري فارس، اگر دائي جان ناپلئون رنجور از بيماري «آنگولومانيا» يا انگليس ترسي هر اتفاقي را كه در خانهاش ميافتاد ناشي از توطئهاي انگليسي ميدانست اما به واقع در بيش از 380 سالي كه انگلستان در تهران سفارتخانه داير كرده است، اين استعمار پير بوده كه در بخش اعظمي از اين سالها سرنوشت كشورمان را رقم زده است.
از هنگامي كه در اوايل دوره قاجار پاي وزارت آدميرالي بريتانيا به آبهاي خليج فارس باز شد و آغاز تسلط بر جزاير ايراني خليج فارس را ديد، تا دخالت در عزل و قتل قائم مقام فراهاني صدراعظم دانشمند ايران و رقم زدن سرنوشت مشابه براي فرزندخوانده و دست پروردهاش اميركبير، جداسازي هرات و بحرين از ايران و اشغال ايران از سوي نيروهاي ارتش انگليس در ميانه جنگ بينالملل دوم، كودتاي ضد ايراني براي سرنگون كردن دولت مردمي دكتر محمد مصدق ليست بلند بالايي از اقدامات ضد منافع ملي مردم و كشور ايران در كارنامه روابط ايران و انگليس ثبت شده است.
امروز بيش از 100 سال از امضاي قرارداد 1907 بين بريتانيا و روسيه تزاري كه ايران را به سه بخش تقسيم ميكرد، ميگذرد و اگر امروز روابط ايران و انگليس سردترين روزهاي خود را ميگذراند، به ياد ايرانيها ميآورد كه در يك سده اخير انگلستان ضد ايرانيترين سياست را در قبال كشورشان در پيش گرفته است.
و البته اين مسئله ارتباطي با دولت و رژيم سياسي جديد ايران پس از انقلاب اسلامي سال 1357 ندارد و زماني كه حكومت برآمده از انقلاب مشروطه مجاهدين ايراني بهترين روابط را با انگليس به خاطر نقشي كه سفارت بريتانيا در تهران در حمايت از مشروطه طلبان ايفا كرد داشت نيز اين كشور سوداي تقسيم و استعمار سياسي ايران را مانند هند در سر ميپرورداند. آن هم در دوراني كه اعتماد مشروطهخواهان و به زعم "سر دنيس رايت" سفير وقت بريتانيا در تهران، سرمايه بزرگ و جاودانهاي براي "دولت فخيمه" فراهم آورده بود. وي به نمايندگي از اين كشور با همراهي دولت ترازي روسيه نقشه تقسيم ايران را ترسيم ميكردند.
بررسي تاريخ دو سده اخير ايران و همچنين اسناد منتشره وزارت امور خارجه انگليس نشان ميدهد كه در بيشتر وقايع مهم قرن نوزدهم و بيستم ايران، آنچه رخ داده با مصالح تعيين شده اين كشور همخواني داشت و تنها چيزي كه در اين ميان كمترين اهميتي نداشت منافع ايران و مردم اين كشور بود. تا زماني كه سلطنت قاجار برپا بود، هر شاه و شاهزادهاي كه در اين كشور حكمراني ميكرد سر در آبشخور سياستهاي انگليس داشت و در دوره پهلوي پدر و پسر نيز مقدرات اين مملكت را عمدتا انگليس رقم ميزد.
حتي در زماني كه روابط حسنه با انگليس در بالاترين سطوح بود اين كشور لحظهاي در تصميم گيري بر خلاف منافع ملي ايران اقدامي نكرد و به اين ترتيب انگليس تبديل به يگانه كشوري شد كه از او خاطرهاي بد در اذهان مردم ايران زمين برجاي مانده است، تصويري بسيار بدتر از آمريكا كه ايران هيچ گونه روابط سياسي با آن ندارد.
اگر چه "ايرج پزشكزاد" نتيجه اجتماعي اين سياست بريتانيا در قبال ايران را به شكل بيماري «آنگولومانياي» دايي جان ناپلئون به تصوير كشيده است اما به واقع اگر امروز سياستهاي اين كشور در نگاه مردم ايران منفور باشد اصلا جاي تعجبي ندارد كه ما هر حركت ضد ايراني را داراي مبداء انگليسي بدانيم و برخي نيز بگويند كه: "كار، كار انگليسيها است".
در روابط دو كشور اگر چه افرادي مانند سر دنيس رايت در نيمه دوم قرن بيستم مجري سياستهاي استعمار انگليس در ايران بودند اما معدود شخصيتهاي انگليسي هم مانند دكتر ادوارد براون كه به عنوان يك فعال فرهنگي فاقد وجهه ديپلماتيك در ايران حضور يافته بود، وجود داشتند كه خدمات شاياني به ايرانيان، فرهنگ و تاريخ اين كشور كردند و به پاس اين خدمات نيز خياباني در پايتخت ايران به نام وي نامگذاري شده است.
به جز اين در عرصه روابط سياسي دو كشور ما نكته روشني كه بدان اشاره كنيم نخواهيم ديد، چه زماني كه سر سسيل اسپرينگ به عنوان نماينده تام الاختيار بريتانيا نقشه سرزمين ايران را به ناصرالدين شاه قاجار تقديم كرد و همه جزاير خليج فارس را به وي نشان و گفت: «از نظر بريتانياي كبير همه اينها جزء خاك امپراتوري ايران است» و چه هنگامي كه در سال 1971مذاكرات بر سر مالكيت ايران بر بحرين و جزاير ابوموسي و تنب كوچك و بزرگ در جريان بود انگليسيها از يك راهبرد پيروي ميكردند.
با استقرار سلطنت قاجاريه در ايران و مضمحل شدن حضور دريايي پرتغال و اسپانيا در خليج فارس و به دنبال نگاه اين دو كشور به غرب به جاي آسيا، اين دو استعمارگر جاي خود را به بريتانيا دادند كه در اوايل سده هجدهم ميلادي ناوگان دريايي نوبنيادي را راهي آبهاي گرم آسيايي كرده بود. ابتداي حضور انگليس در خليج فارس و همسايگي ايران چندان با تنش همراه نبود و انگلسيها همچون يك شبح وارد عرصه شدند به طوري كه تقريبا هيچ واكنشي را در ميان ايرانيان برنيانگيزند به اين دليل كه مردم خطه جنوب و فارس در آن سالها هنوز خاطره مبازره جانانه با قدرتهاي خارجي و متجاوز را در ذهن داشتند و هر خطايي در اين مقطع از سوي انگليسيها ميتوانست براي هميشه طومار حضور آينده آنها در اين منطقه را در هم بپيچد.
نخستين اقدامي كه انگليسيها در بدو ورود به جنوب ايران انجام دادند برپايي بندرگاههاي تجاري اختصاصي براي داد و ستد با بازرگانان ايراني بود. آنها محصولات كمپاني هند شرقي را در خليج فارس عرضه ميكردند و به نوعي ميتوان استمرار حضور و استعمار انگليس در هند را به دليل همين تبادلات دانست. در كمتر از يك سده بعد يعني در اوايل سده هجدهم ميلادي انگليسيها جاي پايي در خليج فارس باز كرده بودند و مناسباتي با اعراب راهزن دريايي برقرار كردند تا منافع انگليس در خليج فارس را به خطر نياندازند. اين همان زماني است كه زمزمه اشغال جزاير ايراني همچون بحرين و مناطقي كه امروز امارات متحده عربي خوانده ميشود با عنوان تحت الحمايگي انگليس شنيده شد.
سده نوزدهم به گونهاي سپري شد كه انگليسيها جاي پاي خود را در هند باز كرده بودند و تقريبا با كمترين مقاومتي در شبه قاره هند مواجه بودند. در اين قرن آفتاب در امپراتوري بريتانيا غروب نميكرد و اگر چه ايران رسما به اشغال نظامي درنيامده بود اما حكومت مركزي ايران عملا بر بخشهاي وسيعي از امپراتوري خود تسلط چنداني نداشت و اگر به مرور حاكميت ايران بر هرات و بحرين كمرنگ شد به اين دليل بود كه انگليسيها از بابت تهديد روسيه و عثماني نسبت به هند در هراس بودند.
در يك نگاه كوتاه سياست انگليس در قرون نوزدهم و بيستم در قبال ايران شامل سه محور اصلي كمرنگ كردن نقش حاكميت مركزي و تسلط بر بخشهايي از خاك ايران و جدا كردن آنها از سرزمين اصلي ايران، استعمار اقتصادي و دخالتهاي سياسي است. در بخش اول انگليس بخشهاي وسيعي از هرات و جزيره استراتژيك بحرين از از ايران جدا ساخت، در عرصه استعمار اقتصادي نيز قراردادهاي اقتصادي فراواني با ايران بسته شد كه نفع و سود آن سراسر نصيب كارتلهاي اقتصادي انگليسي ميشد و همچنين براي نزديك به هفتاد سال شير نفت اين كشور در اختيار انگليس بود. در عرصه سياسي نيز عملا ايران را بر اساس مقدرات انگليس اداره ميكردند.
براي درك و شناخت ديدگاه مجريان دستگاه ديپلماسي انگليس نسبت به روابط دو كشور بد نيست نقل قولي از ريچارد دالتون سفير سابق اين كشور در تهران را بخوانيم.
او در پاسخ به انتقاداتي كه ايرانيها از سياستهاي انگليس دارند با ناديده انگاشتن چند سده روابط دو كشور ميگويد: "باورها و تصوراتي كه از ديرباز در ايران درباره بريتانيا و نقش آن در امور داخلي ايران و ديگر كشورها وجود دارد اشتباه است، اين تصور كه ما تاثيرگذار هستيم البته مايه تفاخر است و البته كه ما تلاش داريم در ... [همه جا] نقش مهمي ايفا كنيم اما اغراق كردن در خصوص نقش بريتانيا پسنديده نيست زيرا اين خود ايرانياناند كه فرجام خود را تعيين ميكنند، اينكه كشور و جامعه آنها چگونه توسعه خواهد يافت و چگونه مناسباتشان با جامعه جهاني تعريف خواهد شد را خود آنها تعيين ميكنند، آنها قربانيان قدرتهاي عظيم جهاني نيستند، كسي به آنها زور نميگويد و تحت فشارهاي غير منصفانه نيستند". (بيبيسي:13آوريل2006)
در يك بررسي اجمالي از روابط ايران و انگليس سه دوره شاخص را شاهديم:
1- پايان سلسله صفويه در ايران كه آغاز حضور سياسي انگليس در ايران و داير كردن نمايندگي سياسي در كشورمان است تا زمان انقلاب مشروطه در ايران و سالهاي پاياني حاكميت سلسله قاجار در ايران بخش اول است كه در اين دوره شاهد تحولات فراواني در سياستهاي انگليس در مقابل ايران هستيم.
2- دوره دوم به دوره سلطنت پهلوي اختصاص دارد كه حكومتي برآمده از خواست و نظر اين كشور در ايران بر سر كار بود و در اين دوره به اعتقاد بسياري از صاحبنظران ايران تبديل به «ايرانستان» [كشوري تحت الحمايه انگليس] شده بود. در اين دوره حتي محمدرضا پهلوي در ميانه دهه پنجاه در يكي از سخنرانيهاي خود ضمن حمله به سياستهاي انگليس در جهان به اين مطلب اشاره كرد كه: "آنها ميخواهند ايران را تبديل به ايرانستان كنند".
3- پس از انقلاب اسلامي دور جديدي از روابط ايران و انگليس آغاز شد. انقلاب اسلامي رژيم سلطنتي مورد حمايت انگليس و آمريكا را در ايران برچيده بود و طبيعي بود كه انگليس روابط سياسي خود با ايران را قطع كند.
روابط دو كشور بعد از انقلاب اسلامي دچار فراز و نشيبهاي بسياري شد. روابط سياسي ايران و انگليس پس از انقلاب اسلامي 1357 به دليل مخالفت دولت كارگري انگليس با اين انقلاب هر روز سردتر از روز پيش شد. از آن پس بود كه ساختمان تاريخي سفارت انگليس در خيابان فردوسي تهران ديگر محل نمايندگي سياسي اين كشور در ايران نبود و در سال 1358 سفارت سوئد حافظ منافع بريتانيا در ايران اعلام شد.
تا زمان پايان جنگ ايران و عراق در پاييز سال 1367، سفارت ايران در لندن نيز همچنان بسته بود.
با قبول قطعنامه 598 از سوي ايران و عراق روابط دو كشور ايران و انگليس بار ديگر از سر گرفته شد اما پس از چند ماه روابط دو كشور بر سر نشر كتاب "آيات شيطاني" سلمان رشدي و فتواي امام خميني (ره) در مورد واجب القتل بودن سلمان رشدي، دوباره قطع شد.
در بهار 1368روابط ديپلماتيك از جانب ايران قطع شد. در سال 1369 به دنبال تصرف كويت توسط عراق كه بهانهاي براي مذاكرات ميان دو كشور شد، روابط ديپلماتيك تهران - لندن از سر گرفته شد.
در اين زمان ايران و انگليس همچنين مذاكراتي براي اطلاع از سرنوشت انگليسيهاي ربوده شده در لبنان و همچنين مساله بازداشت راجر كوپر بازرگان بريتانيايي انجام دادند كه در مورد نخست ميانجيگري ايران به آزادي گروگانهاي انگليسي در لبنان منجر شد و بازرگان انگليسي بازداشت شده در ايران در زماني زودتر از موعد آزاد شد.
در اين گفتگوها ايران نيز در مورد مسائلي همچون حمايت انگليس از اقدامات ضد اسلامي همچون نشر رمان آيات شيطاني و پناه دادن به نويسنده مرتد آن سلمان رشدي با طرف انگليسي گفتگو كرد و انتقادات شديدي را از آنها به دليل پناه دادن به اعضاي گروه مجاهدين خلق و برخورد دوگانه انگليس در قبال ايران از يك سو و شيخ نشينهاي خليج فارس مطرح كرد.
فراز و نشيبها در روابط دو جانبه به شدت ادامه داشت و موضوع ميكونوس كه در روابط ايران و اتحاديه اروپا به وجود آمد نيز سبب شد برقراري روابط دو كشور به حدود يك دهه بعد موكول شود.
با انتخاب سيد محمد خاتمي به عنوان رياست جمهوري اسلامي ايران دستگاه ديپلماسي كشورمان سياست تنش زدايي با كشورهاي جهان را به عنوان رويكرد اصلي خود اعلام كرد و بر اين اساس روابط ايران و انگليس بهبود يافت.
در شهريور 1377وزيران خارجه دو كشور در ملاقاتي در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل متحد توافق كردند تا روابط ديپلماتيك خود را به سطح كاردار ارتقا دهند. در بهار 1378، مبادله سفير بين دو كشور صورت گرفت. كمال خرازي وزير امور خارجه ايران در زمستان 1379 به لندن سفر كرد كه نخستين سفر يك وزير ايراني به بريتانيا از زمان پيروزي انقلاب اسلامي بود.
از آن پس در دوره دوم رياست جمهوري سيد محمد خاتمي ايران و انگليس همكاريهايي را در عرصههاي مختلف آغاز كردند كه از جمله آنها ميتوان به همكاري در زمينه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و برنامههاي رسيدگي به پناهندگان اشاره كرد.
پس از ماجراي 11 سپتامبر آمريكا، همراهي دولت بلر با سياستهاي جنگ طلبانه جورج بوش موجب تيره شدن روابط دو كشور ايران و انگليس شد. در اين زمان آمريكا اتهاماتي را عليه ايران مطرح ميكرد و همراهي انگليس با اين كشور مورد قبول ايران نبود اگر چه جك استراو وزير خارجه انگليس براي جلب نظر ايران چند بار به تهران سفر كرد اما لحن و شيوه برخورد بلر عليه ايران آنقدر تند و خصمانه بود كه به هيچ رو قابل توجيه نبود.
ايران در بهار 1381 از پذيرش "ديويد رداوي" به دليل سوابق منفي او به عنوان سفير جديد بريتانيا در تهران خودداري كرد. اين مساله براي چند هفته روابط دو كشور را دچار مشكل كرد اما معرفي ريچارد دالتون، (سفير فعلي بريتانيا در تهران) اين مناقشه را پايان داد.
پيوستن بريتانيا به صف كشورهايي كه از ايران خواسته اند پروتكل الحاقي به پيمان منع توليد سلاح هاي اتمي را امضا كند، موجب كاهش سطح روابط شد اما بزرگترين مناقشه در روابط دو كشور در سال هاي اخير، در نتيجه بازداشت هادي سليمانپور، سفير سابق ايران در آرژانتين كه براي ادامه تحصيل در بريتانيا بسر مي برد، بروز كرد. سليمانپور روز 30 مرداد 1382 به درخواست دادگاهي در آرژانتين كه به پرونده انفجار مركز يهوديان در بوئنوس آيرس در سال 1373رسيدگي مي كند و به اتهام دست داشتن در اين انفجار بازداشت شد. پس از اينكه سفر معاون وزير خارجه ايران به لندن و تامين وثيقه نيم ميليون پوندي توسط دولت ايران نيز آزادي مشروط آقاي سليمانپور را به دنبال نياورد، وزارت خارجه ايران سفير خود را "براي پارهاي مشاورهها" به تهران فراخواند.
از پي آن و ماجراي اشغال عراق از سوي آمريكا و انگليس روابط دو كشور به دليل اقدامات دولت بلر به تيرگي گرائيد و هر چند دو كشور همچنان سفراي خود را در پايتختهاي يكديگر نگه داشتند اما روابط مخدوش شد. با طرح اتهاماتي از سوي انگليس مبني بر اينكه ايران فعالانه در حمله به سربازان انگليس در بصره و جنوب عراق نقش داشته است روابط باز هم محدودتر شد. انگليسيها با طرح اين سوء ظن كه هشت نظامي بريتانيايي كشته شده در شهر بصره در جنوب عراق هدف سلاحهايي قرار گرفتهاند كه با كمك ايران به عراق قاچاق شده است، نيات سوء خود را به رخ كشيدند.
چند ماه پس از طرح اين اتهامات بود كه سلسله انفجارهايي در استان خوزستان ايران در بحبوحه انتخابات رياست جمهوري نهم رخ داد كه نشانههايي از دست داشتن انگليس در آن ديده شد. در اين زمان بود كه وزير خارجه انگليس با رهبر گروهك جدايي طلبي كه انفجارهاي خوزستان از سوي آنها هدايت ميشد، ديدار كرد.
پس از به قدرت رسيدن محمود احمدينژاد در ايران يك مساله كهنه شده در روابط دو كشور نيز بار ديگر سرباز كرد، باغ قلهك؛ اين باغ زميني به وسعت 20 هكتار در منطقه اي به همين نام در شمال تهران است كه در زمان ناصرالدين شاه براي سكونت سفير وقت به انگليس اجاره داده شده بود و با پايان مهلت اجاره تاكنون تخليه نشده است.
اين باغ هم اكنون اقامتگاه كاركنان سفارت بريتانيا در تهران است و بخشي از آن نيز به دفتر شوراي فرهنگي بريتانيا (British Council) اختصاص داده شده است. نمايندگان مجلس هفتم نيز كه در اين زمينه فعال شده بودند در نامه خود به اسناد و مداركي استناد كرده اند كه بنابر آنها، باغ قلهك به عنوان سكونتگاه ييلاقي به سفارت وقت بريتانيا به صورت "سكني" واگذار شده است. سكني در حقوق ايران به اين معني است كه مالك حق سكونت در ملك خود و نه مالكيت آن را به شخصي حقيقي يا حقوقي واگذار كند. در قوانين حقوقي مدت اعطاي اين حق ميتواند معين باشد يا اينكه به مدت عمر شخص سكونت كننده يا مالك تعيين شود اما به هر حال هنگامي كه هم مالك و هم فردي كه حق سكونت در ملك به او واگذار شده مرده باشند، حق سكني به پايان ميرسد.
در نامه نمايندگان مجلس هفتم به حداد عادل رئيس وقت مجلس آمده بود كه در سال 1313 خورشيدي (1934 ميلادي) سفارت انگليس در تهران بر خلاف قوانين ايران كه مالكيت دولتها و اتباع بيگانه را بر اموال غيرمنقول ممنوع ميسازد، با آنچه "كلاهبرداري" و "تباني با مأموران وقت ثبت اسناد" خوانده شده، باغ قلهك را به نام دولت بريتانيا به ثبت ميرساند و باغ را به مالكيت خود در ميآورد. نمايندگان مجلس شوراي اسلامي همچنين در اين نامه نوشتند كه برخي از فعاليتهاي انگليسيها در باغ قلهك تخلف به شمار ميرود و با قانون مدني ايران و كنوانسيون بينالمللي وين در امور كنسولي مغايرت دارد.
با گذشت بيش از سه سال از اشغال عراق از سوي انگليس و آمريكا و حضور نيروهاي انگليسي در شهر بصره و جنوب اين كشور مسئولان ايراني شواهد و مداركي ارائه كردند كه حاكي از سازماندهي 'نيروهاي منطقهاي' در مرزهاي ايران از سوي انگليس بود. در اين زمان برخي مسؤلين با اشاره به مرزهاي غربي ايران اعلام كردند كه بسياري از سرقتهاي مسلحانه و قتلها در مناطق مرزي ايران با سلاحهايي صورت ميگيرد كه از مرزهاي غربي وارد كشور ميشود.
روابط ايران و انگليس با واگذاري تصدي پست نخست وزيري از سوي بلر به براون و كاسته شدن از شدت همراهي انگليس با آمريكا در برخي عرصهها برخي را بر آن داشت كه اينگونه شرايط روابط دو كشور ايران و انگليس را تحليل كنند كه دور جديدي در روابط دو كشور آغاز ميشود اما اين خيالي بيش نبود و اگرچه براون توجه خود را در دوره نخست وزيري بيش از بلر متوجه شرايط داخلي انگليس كرده است اما همراهي اين كشور با سياستهاي ضد ايراني بوش در شوراي امنيت سازمان ملل و در گروه كشورهاي 1+5 تغييري نكرده است.
پس چندان بيراه نيست اگر گاهي زمزمههايي ميشنويم مبني بر اينكه چرا با وجود اين سابقه از روابط خصمانه انگليس با ايران اصراري بر حفظ روابط با اين كشور صورت ميگيرد اين سوالي است كه چندي قبل يكي از خبرنگاران از رئيس جمهور احمدي نژاد نيز پرسيد.
در اين رابطه نظر علاء الدين بروجردي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شنيدني است. او اعتقاد دارد "افكار عمومي ايران نسبت به انگليس مثبت نيست". او با اشاره به اينكه "انگليس يك كشور عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد است و ما بايد با اين كشور در ارتباط باشيم،" افزود: "در يك مقطع كه اختلاف ايران و انگليس در موضوع هستهاي بالا گرفته بود بحث كاهش روابط اقتصادي با انگليس مطرح شد".
بروجردي اينگونه به سخنان خود ادامه داد كه "ما با انگلستان روابط رسمي داريم و دو كشور در پايتختهاي يكديگر سفير دارند و ما با اين كشور در عاليترين سطوح روابط رسمي داريم و بر اساس منافع مشترك اين روابط تعريف ميشود و اين موضوع تابعي از جريانات و تحولات ديگر نيست".
بروجردي تصريح ميكند: "روابط ايران و انگليس شكل خاص خود را دارد و روابط دو كشور هميشه فراز و نشيبهاي خود را داشته است اما واقعيت اين است كه بر خلاف همه آوازه انگليس، اين كشور در عرصه جهاني مستقل از ديگر قدرتها تصميم نميگيرد و به خصوص در دوران بلر ما شاهد يك نوع دنباله روي از سياستهاي ايالات متحده در اين كشور بوديم و اين وضعيت همچنان استمرار دارد.
بروجردي درباره اين خواست افكار عمومي ايران براي انجام اقدامات تنبيهي در مقابل انگليسيها گفت: مردم ما ذهنيت بسيار منفي از انگليس دارند و انگليس به هيچ وجه موفق نبوده كه اين ذهنيت منفي را در ميان ايرانيان پاك كند".
رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس خاطر نشان كرد: "در هر صورت رابطه ما با انگليس قطعا متاثر از افكار عمومي كشورمان است و افكار عمومي نسبت به انگليس به هيچ وجه مثبت نيست و طبيعتا با توجه به اين نگرش مردم و مسئولين به ميزاني كه سياستهاي غير منطقي انگليس در قبال ايران استمرار داشته باشد طبيعتا تاثير منفي بيشتري بر روابط دو كشور خواهد گذاشت".
امروز بسياري در ايران انگليس را به همراه اسرائيل و آمريكا يكي از سه ضلع مثلث شرارت ميداند. اين اعتقاد كه سه كشور آمريكا، بريتانيا و اسرائيل امروز تمام تلاش خود را به كار ميگيرند كه انقلاب اسلامي ايران را ساقط كنند، انديشهاي قوي و بسيار تاثيرگذار است كه متاسفانه دولتمردان اين كشور هيچ تلاشي در راستاي زدودن تصويري كه از انگليس به عنوان راس اين هرم شكل گرفته، به كار نميگيرند. در عوض هر روزه به ليست اتهامات آنها عليه جمهوري اسلامي افزوده مي شود.
====================================
عصر ایران منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
يکشنبه 28 مهر 1387
30 مهر سالروز قطع رابطه ايران و انگليس
30 مهر 1331 دولت ايران در اعتراض به سياست هاى خصمانهاى که انگليسىها به دنبال ملى شدن صنعت نفت عليه دولت و ملت ايران در پيش گرفته بودند، قطع روابط خود را با آن کشور اعلام کرد. .
دولت انگلستان پس از تصويب لايحه ملى شدن صنعت نفت ايران در مجلس شوراى ملى يک بار در 15 خرداد 1330 و يک بار در 6 مهر همان سال شکايت نامههاى جداگانهاى را عليه ايران تنظيم و به شوراى امنيت سازمان ملل ارائه کرد. انگليسىها در اين هر دو شکايت، ملى شدن صنعت نفت در ايران را تهديدى براى صلح و امنيت منطقه خواندند.
نخستوزير وقت ايران محمد مصدق نيز با حضور در اجلاس شوراى امنيت ـ 21 مهر 1330 ـ و توضيحات خود توانست اين اتهام را رد کند و اهداف استعمارى بريتانيا در ايران را برملا سازد.
دولت انگلستان در پى شکست خود در بردن شکايت از ايران به دادگاه لاهه و شوراى امنيت سازمان ملل اقدام به محاصره نظامى ايران از طريق انتقال کشتىهاى جنگى خود به خليجفارس و درياى عمان کرد. متقابلاً دولت مصدق دستور اخراج 4500 متخصص و کارشناس انگليسى مستقر در آبادان را صادر کرد.
اختلاف شاه و مصدق بر سر نوع رفتار با انگليسىها و همچنين انتظارات مصدق از شاه در مورد واگذارى اختيار وزارت دفاع به دولت و مخالفت شاه با اين درخواست سرانجام زمينه استعفاى مصدق در 25 تير 1331 را فراهم ساخت.
شاه بلافاصله احمد قوام ـ قوامالسلطنه ـ را مأمور تشکيل کابينه کرد اما قيام مردم در 30 تير عليه قوام سبب شد شاه به حکومت 5 روزه وى خاتمه دهد و تحت فشار مردم و روحانيت، مجدداً با واگذارى دولت به محمد مصدق موافقت نمايد.
مصدق در دور جديد حاکميت خود بر دولت طبعاً اقتدار بيشترى را احساس مىکرد. از اين رو به محض تشکيل کابينه خود، دستور تعطيل شدن کليه کنسولگرى هاى انگليس در سراسر کشور را صادر کرد. سپس امتياز بانک شاهنشاهى را که در دوره قاجار به بريتانيا واگذار شده بود لغو کرد و چون اين اقدامات با واکنش مقامات لندن مواجه شد و از جمله آنان دارایىهاى ايران را در بانک هاى انگليس توقيف کردند، مصدق دستور قطع رابطه با انگليس را صادر کرد. اين دستور در جلسه روز 30 مهر 1331 هيئت وزيران به تصويب رسيد و مراتب آن بلافاصله از طريق وزارت امور خارجه به سفارت انگلستان در تهران ابلاغ شد. به موجب اين دستور ديپلمات هاى انگليسى مواظف شدند ظرف مدت 10 روز خاک ايران را ترک کنند.
در بخشى از نامه وزارت خارجه به سفارت انگليس چنين آمده بود: «... دولت انگليس در قضيه نفت که براى ملت ايران امر حياتى است نه تنها کمک به حل اختلافات نکرد بلکه در صدد حمايت غيرقانونى از شرکت سابق برآمد و مانع از حصول توافق گرديد خاصه که مأمورين سياسى دولت انگليس هنوز در ايران منشاء پارهاى تحريکات و مداخلات در امور داخلى مىباشند. هر موقع دولت انگليس به کيفيت و حقيقت نهضت و آرزوهاى ملت ايران پىبرد، نسبت به تجدد روابط سياسى اقدام خواهد گرديد... »
اما قطع رابطه ايران با انگليس به معناى پايان بحران نبود بلکه اين حادثه انگليسىها را وا داشت تا به طور جدى طرح سرنگونى دولت مصدق را دنبال کنند. آنان به دليل از دست دادن پايگاه هاى سياسى و اجتماعى خود در ايران، بدون جلب موافقت آمريکایى ها قادر به انجام طرح براندازى نبودند. در آمريکا نيز ترومن آخرين ماه هاى زمامدارى خود را پشت سر مىگذاشت و ترجيح مىداد سياست هايش در اين بحران از حد حمايت پنهانى از لندن و ابراز بيطرفى علنى، فراتر نرود. از اين رو طرح کودتا از دى ماه 1331 که آيزنهاور به جاى ترومن به کاخ سفيد راه يافت آغاز شد. عمليات کودتاى 28 مرداد 1332 که به عمر حکومت مصدق خاتمه داد طرح مشترک دولت هاى چرچيل و آيزنهاور بود.
4 ماه پس از اين کودتا، سپهبد فضلالله زاهدى رئيس دولت موقت و عامل کودتاى انگليسى آمريکایى 28 مرداد، توانست زمينه بازگشایى رابطه با انگلستان را فراهم سازد. در عوض انگليسىها نيز پذيرفتند که از سلطه انحصارى خود بر نفت ايران چشم بپوشند و 40 درصد آن را به شرکت هاى آمريکایى و 20 درصد ديگر را به شرکت هاى هلندى و فرانسوى واگذار کنند.
• نيوشا كمالي
موضوع سقوط دولت مصدق براي ايرانيها هميشه ناراحت كننده بوده است. اما براي نسل ما درست توضيح نداده اند كه چرا واقعا دولت مصدق كه دولت محبوب بود سقوط كرد. من كتاب "ايران بين دو انقلاب" را خوانده ام كه در خصوص وضعيت ايران بين مشروطه و انقلاب اسلامي بود و در آن كودتاي 28 مرداد هم ذكر شده بود. خود مردم - يعني خود ما- مصدق را تنها گذاشتند و اين باعث شكست او شد. من شخصا براي مصدق احترام زيادي قائلم او با اينكه اشراف زاده بود از اشرافيت فاصله داشت و بيشتر به فكر ايجاد جمهوري بود اما اقدامات او خيلي انقلابي بود و من با سياست قوام در خصوص برخورد با دو قدرت بزرگ آن زمان در ايران (يعني انگليس و شوروي) بيشتر موافقم و به نظرم كسي مثل قوام موفق تر عمل كرد تا مصدق هرچند كه مصدق را بيشتر دوست دارم.
=====================================
انتقاد مجلس ایران از 'نقش بریتانیا در روابط با ایران
'شنبه 23 اوت 2008 - 02 شهریور 1387
بی بی سی
کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در ایران در جریان جلسه ای فوق العاده با حضور "رسول موحدیان عطار" سفیر جمهوری اسلامی در لندن، از آنچه نقش منفی بریتانیا در روابط با ایران خوانده ، انتقاد کرده است.
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در ایران با سفرای این کشور در مالزی، روسیه، بلژیک، لبنان، بریتانیا، عراق، افغانستان، ژاپن، پاکستان، هند و گرجستان نیز جلسات مشابهی تشکیل داده است.
در حال حاضر مجلس شورای اسلامی تعطیلات تابستانی دو هفته ای خود را می گذراند اما کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی آن، از چند تن از سفرایی که برای شرکت در "گردهمایی سالیانه سفرا" به ایران آمده اند، برای این جلسات فوق العاده دعوت کرده است.
به گزارش خبرگزاری ها در ایران، رسول موحدیان عطار سفیر جمهوری اسلامی در بریتانیا، با حضور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی گزارشی از وضعیت روابط ایران و بریتانیا و سیاستهای ایران در قبال این کشور ارائه کرده است.
بر اساس خبرهایی که از تهران مخابره شده است، سفیر جمهوری اسلامی بر ضرورت "حفظ منافع ملی در ارتباط با این عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل" تاکید کرده است.
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی پس از شنیدن گزارش سفیر ایران، "به نقش منفی انگلیس در صدور قطعنامههای شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران و اعمال تحریمهای اتحادیه اروپا اعتراض و بر ضرورت بررسی مجدد روابط تهران با لندن" تاکید کرده است.
کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران اعلام کرده است که "اگر قرار است نقش انگلیس در رابطه با جمهوری اسلامی ایران به این اندازه منفی باشد چه ضرورتی بر حفظ سطح روابط در حد سفیر است."
خبرگزاری های ایران از محتوای گزارش سفیر جمهوری اسلامی به مجلس شورای اسلامی جزئیانی منتشر نکرده اند اما از پاسخ کمیسیون به گزارش آقای موحدیان عطار مشخص است که محور گزارش سفیر ایران درباره "اقدام بریتانیا در حمایت از سازمان مجاهدین خلق، افزایش مواد مخدر در افغانستان و حمایت بریتانیا از طالبان" بوده است.
ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، خبر داده است که کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی "نسبت به اقدام انگلیس در حمایت از سازمان تروریستی منافقین بشدت انتقاد کرده و این اقدام انگلیس را گامی در جهت حمایت از تروریسم و گسترش حرکتهای تروریستی در منطقه خواند."
به گزارش ایرنا، کمیسیون همچنین گفته است که "افزایش چندین برابر مواد مخدر در افغانستان در شرایطی که انگلیس مسئول (کنترل بر امور) مواد مخدر در این کشور است به این معنی است که انگلیس عامل افسار گسیختگی مواد مخدر در افغانستان است."
بر اساس خبر خبرگزاری های ایرانی، کمیسیون امنیت ملی همچنین "حمایت انگلیس از طالبان به عنوان سیاستی که عملا علیه ناتو به کار گرفته میشود و نمونه اخیر آن کشته شدن ۱۰نفر از نیروهای نظامی فرانسوی است را سیاستی شیطانی دانست و نقش انگلیس را در منطقه نقش تخریبی" عنوان کرده است .
روابط ایران و بریتانیا در طول سه دهه اخیر همواره مناسباتی شکننده و جنجالی بوده است.
طی نزدیک به سی سالی که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد روابط تهران و لندن تا کنون چند بار به سطح کاردار تنزل پیدا کرده است.
در سال ۱۹۹۸ در جریان دیدار "رابین کوک" و "کمال خرازی" وزرای خارجه وقت بریتانیا و ایران در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل، روابط دو کشور که به علت فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده هندی الاصل بریتانیایی توسط آیت الله خمینی به سطح کاردار تنزل کرده بود، دوباره ارتقا پیدا کرد و روابط به سطح سفیر رسید.
این روابط از آن زمان تا کنون کاهش پیدا نکرده اما چندین بار بحرانی شده است.
در جریان طرح پرونده اتمی ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد و صدور سه قطعنامه که با حمایت لندن شکل گرفت، گروه های بنیادگرایی همچون انصار حزب الله، در چندین تظاهرات اعتراض آمیز در مقابل سفارت بریتانیا، خواستار اخراج سفیر این کشور از تهران شدند.
دولت ایران ضمن حفاظت شدید و برقراری منع عبور و مرور از برخی خیابان های منتهی به سفارت بریتانیا در روزهای تظاهرات، به طور رسمی اعلام کرد که ضرورتی به اخراج سفیر بریتانیا از ایران نیست.
=================================
آسيب شناسي روابط ايران و انگليس
* سلمان خدادادي عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس
۲۸ مهر ماه ۱۳۸۴
خبرگزاري انتخاب : رابطه ايران و انگليس در طول تاريخ معاصر و از قبل از ملي شدن صنعت نفت ، کمتر زماني خوب و حسنه بوده است. تنش و چالش از واقعيت هاي معمول در روند روابط اين دو کشور با يکديگر است.
انگليس در 3 مقطع تاريخي افزون بر آن که خود عليه ايران موضع گرفت ، ديگر کشورهاي مطرح اروپايي را نيز تحريک و تشويق به موضعگيري عليه ايران کرد:
1 ) در جريان ملي شدن صنعت نفت
2 ) در جريان وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357
3 ) در جريان مذاکرات هسته اي که به صدور قطعنامه اخير شوراي حکام عليه ايران منجر شد.
کانون توجه تاريخي انگليس در ارتباط با ايران همواره بر محور جنوب ايران و به طور ويژه ، استان خوزستان بوده است. «نفت» همواره محرک انگليس براي اعمال سياست هاي خصومت ورزانه ، فريبکارانه و يا مصالحت جويانه بوده است.
درواقع ميزان انتفاع يا عدم انتفاع انگليس از نفت ايران بر نحوه تعامل ميان تهران و لندن تاثير مي گذاشت. از اين رو ، وضعيت موجود در روابط ايران و انگليس و مواضع خصمانه و فريبکارانه اين کشور عليه ايران نکته تازه اي نيست. قوميت ها ، محور بازي انگليس در جنوب کشور بوده است.
اختلاف هاي قومي در جنوب کشور که نبض اقتصاد ايران نيز در آن قرار دارد ، موجب آشفتگي در قدرت دولت مرکزي مي شود و بازي نخ نماي انگليس در جنوب کشور نيز بر استفاده از اين ابزار تاکيد دارد. جالب اينجاست که انگليس همين بازي را در عراق نيز پياده مي کند. نمونه آن ماجراي بصره است که جاسوس هاي انگليس قصد ايجاد اختلاف بين گروههاي شيعه و سني را داشتند که اين توطئه با هوشياري مسوولان سياسي عراق و فرماندار بصره افشا شد. در انفجارهاي اهواز اگرچه به طور قطعي و مشخص ، هنوز مدرکي دال بر دخالت انگليس به دست نيامده است اما ما به نقش انگليس و دست داشتن اين کشور در اين حوادث مشکوک هستيم زيرا براساس اسناد به دست آمده و اعترافات موجود ، سرويس اطلاعاتي انگليس در انفجارها و حوادث گذشته در استان خوزستان و شهرستان اهواز، نقش مستقيم و فعالي داشت.
انفجارهاي اخير نيز نمي تواند بي ارتباط با حوادث قبلي باشد. امروز بازيچه هاي انگليس در خوزستان همان افرادي هستند که در قبل از انقلاب ، توسط اين کشور پرورش يافتند و بعد از انقلاب نيز زير چتر حمايتي دولت انگليس قرار گرفتند. منافع و اهداف انگليس در ايران و در شرايط کنوني ، با منافع و اهداف اين کشور در دوران ملي شدن صنعت نفت تفاوتي نکرده است بنابراين نبايد انتظار داشت که اين کشور رفتار خود را در قبال ايران تغيير دهد زيرا آنچه براي اين کشور در تعامل خود با ديگر کشورها اصالت دارد ، منافع انگليس است. روابط ميان ايران و انگليس در شرايط کنوني ، داراي حساسيت هاي ويژه اي است.
از سويي انگليس به همراه 2 کشور فرانسه و آلمان يک طرف گفتگوهاي ديپلماتيک ايران در پرونده هسته اي را تشکيل مي دهد و از سوي ديگر نيروهاي نظامي اين کشور در پشت مرزهاي جنوب غربي ايران و در خاک عراق مستقر شده اند. انگليس با بهره گيري از اين موقعيت از هر روش فريبکارانه اي براي تحريک 2 کشور ديگر اروپايي عليه ايران در نشست شوراي حکام استفاده کرد. در اين شرايط حساس رابطه ايران با انگليس چگونه بايد باشد؟ دستگاه ديپلماسي در اين شرايط بايد بسيار هوشمندانه عمل کند تا ضمن حفظ منافع ملي و روحيه مذاکره ، به دنبال جايگزيني ديگر کشورهاي اروپايي و ذي نفع در جريان پرونده انرژي هسته اي باشد تا بتواند مانع تاثيرگذاري انگليس در آژانس بين المللي انرژي هسته اي و ديگر عرصه هاي بين المللي شود.
* سلمان خدادادي
=================================
گروه ديدگاه / حوزه ساير حوزه ها 87/10/12 - 00:11شماره:8710110165
نويسنده:محمدحسين دلواري
داستان باغ مرموز قلهك چيست
خبرگزاري فارس: تا به امروز كدام باغ براي شما مرموزتر و سوال برانگيزتر بوده است؟ باغ سفارت انگليس را چقدر ميشناسيد؟ از جمله مناطقي كه شايد تا به امروز نگاه كنجكاو بسياري را به خود جلب كرده و سؤالات زيادي را در ذهنها ايجاد كرده باشد، باغ سفارت انگليس در قلهك ميباشد.
ديوار آجري قرمز رنگ اين باغ مشجر كه در افواه عموم بيشتر با نام «باغ قلهك» معروف ميباشد، در خيابان شريعتي، حد فاصل خيابان دولت و پل صدر با چند درب بزرگ و كوچك، فلزي و چوبي، و با سيمخاردارهايي برنده و تيز بر بالاي خود، با وسعتي بالغ بر مساحت چند شهرك، به راستي چه رازي بر سينه كهنسال خود دارد؟ هر يك از درختان سر به فلك كشيده چنار و كاج اين باغ كه عمري بيش از يكصد سال دارند،شاهد كدامين ماجراهاي گفتني و شنيدني و يا ناگفتني و ناشنيدني بودهاند؟
دوقرن زير چكمه انگليسيها
اين باغ حامل خاطرات فراواني از بيش از يكصدوهفتاد سال تاريخ ايران ميباشد. ساكنان محله قلهك و خيابان دولت، سالهاي سال است كه با اين باغ و رويدادهاي آن مانوس ميباشند.
شايد در بين مردان و زنان كهنسال قريه قلهك، هنوز هم بتوان افرادي را يافت كه خاطرات جنگ جهاني اول و دوم و سالهاي حضور انگليسيها در اين باغ و قريه قلهك را به خاطر آورند. اما داستان اين باغ مرموز و حضور انگليسيها در آن چيست؟
مالالاجاره 30 توماني
از ديرباز قريه قلهك از شماليترين و زيباترين قريههاي تهران بوده و آب و هواي خنك و فرحبخش اين منطقه، زبانزد همه ناظران بوده است. در سال 1251 قمري كه «سرجان كمپبل» وزير مختار انگليس در ايران بود، محمد شاه اين باغ را كه جزو «تيول» شاهي بوده، به دولت انگلستان اجاره داد و سفارت انگليس ييلاق خود را در قلهك بنا كرد. پس از چندي، شاه از درآمد اجاره آن نيز صرفنظر نمود و اين محل را تلويحاً به طور رايگان در اختيار هيأت سياسي انگليس نهاد. مالالاجاره اين محل در آن زمان ماهي 30 تومان يا 15 ليره بيشتر نبود، ولي اين مرحمت شاهانه اعتبار فراواني براي وزير مختار انگلستان به ارمغان آورد و باعث افزايش شخصيت و اعتبار او در بين ديگر عوامل كشورهاي خارجي در ايران شد.
انگليسيها، حاكم قلهك
در ادامه، اتباع انگليسي با فراموشي مرحمت شاهانه، پا از حد خود فراتر گذاشتند و از حقوق خود تجاوز نموده و به ايجاد هرگونه دخل و تصرف به عنوان منطقه مسكوني در اين محل رويآوردند. در اين ايام، با استفاده از شرايط خاص آن دوران و ناآراميهاي ملي، دستدرازي انگليسيها به حدي رسيد كه عملا حاكميت خود را بر سراسر قريه قلهك گسترش دادند و خود را حاكم بلامنازع قلهك برشمردند و از انجام هر فعاليتي در اين قريه اجتناب نكردند. بدينگونه نمايندگان استعمار پير، سيطره خود بر قلهك را آغاز نمودند.
اما سيطره انگليسيها بر قريه قلهك بيش از حد گسترش يافت. در تاريخ آمده است كه در اين دوره حاكميت بر قلهك با انگليسيها بوده و مامورين ايراني حق مداخله در امور اين قريه را نداشتند تا جايي كه حتي كدخداي اين قريه را نيز انگليسيها تعيين ميكردند.
سليمان بهبودي در يادداشت هاي تاريخي خود در همين رابطه نوشته است: «چندي پيش از كودتا، نظميه به فكر افتاد، پاسگاهي در قلهك ايجاد و به كار مردم رسيدگي كند. در شمال ديوار سفارت انگليس، مغازه جديدالاحداثي بود كه اجاره كردند و چهار نفر كه يك وكيل و يك سرپاسبان بودند با ميز و لوازم دفتري آمدند. اما بلافاصله همان كدخداي سفارت انگليس آمد، ميزتحرير و لوازم دفتر را به خيابان ريخت و با ناسزاگويي ماموران شهرباني را از قلهك بيرون كرد.»
تاجالملوك، همسر اول رضاخان پهلوي نيز در طي خاطرات خود بارها به چنين مواردي اشاره كردهاست.
اين وضع بدين منوال ادامه داشت تا آنكه سالها بعد، با لغو حق كاپيتولاسيون، امتيازات ويژه انگليسيها از بين رفت و دست آنان از قريه قلهك كوتاه شد. اما سايه شوم استعمار بر اين باغ زيبا باقي ماند.
باغ اسرارآميز
انگليسيها از گذشته با استقرار در رزيدانس (اقامتگاه تابستاني)قلهك در ماههاي گرم سال، برخي امور سفارتخانه خود را نيز در اين محل انجام ميدهند. اين باغ و محفلها و تصميمات گرفته شده در آن، تاثيرات فراوان بر تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران داشته است.
در دوره انقلاب مشروطه و درپي به توپ بستن مجلس توسط «لياخوف» روسي، از آنجا كه دولت انگليس مخالف سياستهاي روسيه در ايران بود، به آزاديخواهاني كه از مجلس جان سالم به در بردند، مثل دهخدا، تقيزاد و معاضدالملك پناه داد. همچنين به نظر مرحوم بهبهاني شمار زيادي از روحانيون و بازاريان و مردم ديگر در باغ قلهك بست نشسته و درخواست كردند تا سفير انگليس به آنها امان دهد و در حمايت از آنان و تحقق خواستههايشان اقدام كند. اين جمعيت تعدادشان تا حدود چهارده هزارنفر نيز روايت شده است كه عمدتاً اهل بازار بوده و باغ سفارت را پركردند.
از ديگر ارتباطات اين باغ با پيشينه تاريخي ايران، حضور سفير و عوامل سفارت انگليس در ماههاي گرم سال در اين باغ سبز و خرم و به رسميت شناختن حكومت و وليعهد ايران بود. در دوره عباس ميرزا، دو دولت روسيه تزاري و انگلستان، سلطنت ايران را در اولاد عباس ميرزا، نايب السلطنه به رسميت شناخته و آن را تضمين كردند؛ از اين رو چه در زمان فوت فتحعليشاه و چه در زمان مرگ محمدشاه و همينطور پس از درگذشت ناصرالدينشاه و متعاقب آن درگذشت مظفرالدين شاه، در هر زمان، تنها اعلام حمايت اين دو دولت از وليعهد رسمي كشور، موجبات صعود وي را به تخت سلطنت ميسر ميساخت.
بركناري محمدعليشاه از سلطنت نيز با تصميم و حمايت ضمني دو دولت انگليس و روسيه انجام شد و در خصوص بركناري احمدشاه نيز به دليل بيرون رفتن موقت دولت شوروي از صحنه سياست ايران، موافقت انگليسيها جلب و آنان از اين جايگزيني حمايت كردند.
دولت ايران در اين سالهاي تاريك، قدرت، سلطهاي بر دو قريه قلهك و زرگنده نداشت و در باغ دو سفارتخانه، نبض سياست ايران، البته در فصل تابستان، ميتپيد و هيچ اقدامي در ايران نبود كه بدون جلب موافقت و هماهنگي ساكنان اين دو محل ييلاقي به سرانجام برسد.
از بين تمامي جلسات برپاشده در اين باغ، مرموزترين جلسات، برپايي نشستهاي فراماسونها در اين باغ بود. در دوره پهلوي اول، با وجود آنكه درپي اختلاف بين رضاخان و محمدعلي فروغي، وي از كار بركنار و خانهنشين شده بود اما دستهاي خوفناك، پرقدرت و نامرئي فراماسونها از فراموشخانه انگيسيها در باغ قلهك بيرون آمد و رضاشاه را مجبور به بازگرداندن فروغي نمود.
در ادامه، فروغي كه خود استاد اعظم لژهاي ماسوني در ايران بود، به دفعات به همراه نمايندگاني از آمريكا و انگليس و از جمله شخص سفير انگليس در فراموشخانه باغ قلهك گرد هم جمع شدند و سعي كردند تاريخ ايران را رقم زنند.پادشاهي محمدرضا شاه يكي از نتايج همين جلسات مرموز بود.
گذشته از اينكه باغ قلهك در خود رازهاي فراواني دارد كه هر يك از اين رازها ميتواند گرههاي فراواني از تاريخ نادانسته ايران باز كند.
اما اين باغ كه هماكنون در اشغال انگليسيهاست، زيبايي سحرانگيزي نيز دارد كه بيان آن خالي از لطف نيست.
قلهك و زيبايي روحفزاي آن
در گذشته آب قلهك به عنوان يكي از آباديهاي توابع شميران، از هفت رشته قنات تأمين ميشد كه مهمترين آنها دو قنات موجود در باغ سفارت انگلستان و ديگري قنات جاري در باغ قوامالسلطنه بود.
آب قنات جاري در باغ سفارت كه بسيار پر حجم و هم چنان جاري است، درختان چنار كهن سال منطقه را سيراب ميسازد.
در اين باغ انواع گلهاي زيبا روييده ميشود. اندكي پيش از آن كه برفها ذوب شوند، نهر آبي كه جويبارهاي كوچكي از آن منشعب ميشود به وسيله گلهاي بنفشه كه فضا را از عطر خود آكنده ميسازد، پوشيده ميشود. بعد از آن كه بهار دلانگيز فراميرسد، صدها زنبق سفيد و سوسنهاي بلند، خودنمايي ميكنند. آنگاه گلهاي سرخ ميشكفند و بلبلها و پرندههاي خوشالحان در كنارشان جاي ميگيرند. به طوري كه در اواسط خرداد، باغ سفارت آنچنان فرحانگيز ميشود كه هيچ كس دلش نميخواهد آنجا را ترك كند.
امروزه اقامتگاه تابستاني(رزيدانس) سفارت انگليس در قلهك به صورت باغي باشكوه با استخر شنايي عالي، عمارتي زيبا با بهارخوابهاي خاطرهانگيز، بهصورت يك باشگاه محلي براي انگليسيها درآمده است.
از ميان وزيران مختار انگليس در ايران، خاطرات «سرهيو نجيبول هيوگسن» وزيرمختاري كه چند سال قبل از «سرريدر بولارد» معروف، در ايران ماموريت داشته و نيز يادداشتهاي خود «سرريدر بولارد» در دسترس ميباشد كه چاپ و منتشر شده است. گمان ميرود «سررابرت كلايو» و «سيمور» از ديگر وزيران مختار نيز يادداشتهايي از خود باقي گذاشته باشند.
«سرهيو نجيبول هيوگسن» در كتاب خاطرات خود از رزيدانس سفارت انگليس در قلهك بسيار تعريف كرده و روزهايي را كه در تابستان سالهاي پيش از جنگ جهاني دوم در آن باغ گذرانيده، از دلپذيرترين و شيرينترين ايام زندگي خود برشمرده است.
در ضلع شمالي اين باغ، موسسه ايرانشناسي بريتانيا و مركز فرهنگي و آموزشي بريتانيا واقع است. موسسه ايرانشناسي بريتانيا در ايام مختلف و به دفعات، با برپايي جلسات گوناگون و نشر مطالب مختلف سعي در بازشناسي ايران و فرهنگ بومي ايرانيان كرده است. البته با وجود خوي استعماري و فرصتطلبانه انگليسيها به نظر ميرسد بسيار سادهلوحانه است كه فعاليتهاي اين موسسه، فقط اموري فرهنگي دانسته شود و استفاده از نتايج تحقيقات به ظاهر فرهنگي اين موسسه توسط MI6 انگليس را از نظر دور داشته شود.
گورستان دولت
در جنوب اين باغ و ضلع شمالي خيابان دولت نيز گورستان باغ قلهك با دربي چوبي و قديمي و وسعتي چند هزار متري خودنمايي ميكند. گورستان قديمي اين باغ در بين اهالي محل با نام «گورستان دولت» نيز معروف است.
علاوه بر باغ، وجود اين گورستان نيز براي بسياري از تهرانيان جاي سوال دارد. چرا در حالي كه بسياري از گورستان هاي قديمي تهران، به جز آن دسته كه در بقاع متبركه واقع هستند از بين رفتهاند و به عنوان مثال گورستان مسگرآباد و غيره به پارك تبديل شده، ولي اين گورستان كه اكنون داير نيست، هنوز پابرجاست؟
از سردر گورستان و از روي صليبهاي نصب شده بر روي قبور و نيز تواريخي كه روي سنگها منقوش شده چنين به نظر ميرسد كه اين گورستان صرفا به اجساد سربازان متجاوز انگليسي در ايران، در جريان سالهاي 1914 تا 1918 ميلادي - 1293 تا 1297 هـ.ش(جنگ جهاني اول)، همچنين سالهاي 1939 تا 1945 ميلادي 1318 تا 1324 هـ.ش(جنگ جهاني دوم) اختصاص دارد. اما اين گورستان، سالها پيش از سال 1293 ش، در محوطه روبروي كليساي سفارت انگليس و در حقيقت نمازخانه سفارت احداث شده و اجساد عدهاي از انگليسيها در آن دفن شدهاست.
آرامگاهي براي قاتلان فرزندان ايران
تنها تطبيق زماني كشته شدن اين سربازان انگليسي، ما را به دورهاي غرورانگيز، اما غمبار از تاريخ ايران اسلامي ميبرد؛ دلاوران بوشهري، غيوران تنگستان كه با مشاهده كشتيهاي متجاوز انگليسي، كمر همت بربستند و بانگ رشادت و شهادتطلبي سردادند و با تجهيزاتي كم، اما توكلي فراوان در برابر اشغال كشورمان بوسط سربازان متجاوز استعمار پير قد برافراشتند و در پايان جام شهادت سركشيدند.
آري عدهاي از مدفونان در اين گورستان از جمله كساني هستند كه همت و جهاد دلاوران تنگستاني و ياران رئيسعلي دلواري، آنها را مايه عبرت هميشگي متجاوزان قرار داد.
لازم به بيان است بسياري از اتباع سرشناس انگليس نيز كه در ايران ميمردند در اين گورستان دفن شدهاند. برخي ديگر از دفن شدگان اين گورستان، افسران و نظاميان انگليسي هستند كه در جبهههاي جنگ با مسلمانان ترك عثماني، در جريان جنگ اول جهاني كشته شدند و اجساد آنان به گورستان قلهك حمل و در آنجا دفن شده است.
علاوه بر نظاميان بعضي از ديپلماتهاي انگليسي و اعضاي خانوادههاي آنان هم كه در تهران فوت شدهاند نيز در اين گورستان دفنند.در ميان اجساد مدفون شده، اسامي چند هندي و عراقي نيز ديده ميشود كه در نيروهاي مسلح انگليس خدمت كردهاند و پس از كشته شدن اجازه داده شد تا جنازههاي آنان در اين گورستان دفن شود.
گورستاني زيبا و دلانگيز
اين گورستان، شايد يكي از زيباترين بناهايي باشد كه هر زمان، تازگي و طراواتي مغاير با ذهنيت شكل گرفته پيرامون معناي «گورستان» دارد. نزديك به 3 هزار متر زمين چمنكاري شده كه با درختان و گلهاي رنگارنگش، عموماً جولانگاه پرندگاني است كه از چند متر آن طرفتر، از گرما و هياهو و... به اين سبزهزار تاريخي پناه ميآورند.
بعد از ورودي چوبي اين گورستان، بناي گنبد شكلي با سبك معماري ايراني-اسلامي وجود دارد كه در بدو امر به نظر ميرسد شايد مزار يكي از شعراي عارف و يا امامزادگان باشد، به گونهاي كه اين توهم در برخي بينندگان ايجاد ميشود و حتي برخي عابران ندانسته به آن اداي احترام ميكنند.
در هر سوي بناي گنبدي، 8 كتيبه يادبود، به قرينه، خودنمايي ميكند كه بر اين كتيبهها بيش از چهار هزار نام ميتوان يافت كه خاطره كشته شدگاني را زنده نگاه ميدارد كه هيچ نشاني از آنان يافت نشده و بازماندگان به ذكر نام بسنده كردهاند.
در بين گورستان به ترتيب و نظمي خاص، زمين چمنكاري و صليبي قدكشيده و بيش از پانصد سنگ قبر به چشم ميخورد. زمين چمنكاري را چتري از باران آبافشان ميپوشاند. قطرات آب، با لطافت برگهاي درختان كهنسال اطراف را نوازش ميكند و با وزش هر نسيم خنكاي قطرات آب و پنجه نسيم درهم ميشوند و بر لطافت فضا ميافزايند. گلهاي بهاري و تابستاني نيز، رنگرنگ و هزار رنگ با شبنم قطرات رخ ميشويند و از دم روحفزاي خود جاني دوباره به باغ ميدهند.
گفته ميشود كه اعضاي بيش از 20 سفارتخانه و در واقع دولت، دو بار در سال ـ اواخر فروردين و آبان ـ به همراه اعضاي سفارت انگليس، جهت اداي احترام به سربازان متجاوز انگليسي در اين گورستان حضور مييابند.
سفارت انگليس كدام است؟
اما مسئلهاي كه اكنون بيش از پيش رخ مينمايد اين است كه سفارت انگليس كجاست؟ محوطه همجوار با خيابان فردوسي و خيابان جمهوري اسلامي يا باغ قلهك؟ در حالي كه طبق قوانين بينالمللي دولتها تنها مجاز به داشتن يك محل به عنوان سفارتخانه در هر كشوري ميباشند كه آن سفارتخانه جزو خاك آن كشور آن دولت محسوب ميشود. از اين رو با وجود استقرار سفارت انگليس در خيابان فردوسي، معلوم نيست انگليسيها در باغ قلهك چه ميكنند؟ اين در حالي است كه طبق اطلاعات بدست آمده، هنگام برگزاري تجمعهاي اعتراضآميز در مقابل سفارت انگليس در خيابان فردوسي همه مقامات سفارت قبل از آن به باغ قلهك منتقل شده و جز درباني از سفارتخانه باقي نميماند. به عنوان مثال، هنگامي كه دانشجويان در اعتراض به سياستهاي خصمانه انگليس در مقابل سفارتخانه اين كشور تجمع كرده بودند و با دخالت ماموران محافظت از سفارت به خاك و خون كشيده ميشدند، سفارتخانه كاملا خالي بود و جناب سفير و دستياران او در محيط باصفاي باغ قلهك مشغول چرخزني و گپزني بودند و هر از گاهي هم از طريق دوربينهاي كارگذاشته شده در اطراف درب سفارتخانه از اوضاع خيابان فردوسي آگاه ميشدند.
باغ شهيد دلواري
سالهاي سال است كه باغ زيباي قلهك ميتوانست بوستاني باشد كه نام رئيسعلي دلواري بر تاركش بدرخشد و شاهد حضور سراسر شعف فرزندان ايراني و گامهاي خرد اما گراميشان بر فرش سبزين اين باغ باشد و چه كسي ميداند؟ شايد نوادگان شهيد رئيسعلي دلواري با نغمههاي شاد و لبهاي خندانشان ميتوانستند قلب آكنده از خشم استعمارستيز رئيسعلي و همرزمانش را با دويدن كودكانه در بوستان اين باغ آرام بخشند.
اين باغ با وسعتي چند ده هزار متري ميتواند فضايي مناسب براي ساخت چندين شهرك مسكوني، فعاليت فرهنگي و يا موزهاي و تاريخي باشد. چندي پيش هم يكي از شخصيتهاي فرهنگي خواست بعد از بازگرداندن اين باغ به ملت ايران شهرداري آن را با عنوان بوستان «مبارزه با استعمار» در اختيار عموم قرار دهد اما اين باغ، متاسفانه بيش از يكصدوهفتاد سال است كه در زير چكمههاي انگليسيها و در آرزوي ميزباني از فرزندان ايراني، از مسببين به اسارت درافتادن خويش و از شاهان نالايق قاجار شكوه ميكند.
درخصوص واگذاري اين باغ به انگليسيها و علت تداوم حضور انگليسيها در اين باغ، در ميان بسياري سؤالاتي جدي وجود دارد، لذا طرح اين موضوع خالي از فايده نيست.
طبق منابع وزارت امور خارجه، سندي در خصوص تملك انگليسيها بر اين باغ وجود ندارد. قديميترين سند مكتوب كه به اين موضوع مربوط ميشود به تاريخ 1278 قمري ميرسد كه نامه تشكر سفير انگليس به خاطر واگذاري باغ قلهك ميباشد.
اما به راستي حكمت اينگونه واگذاري باغ به انگليسيها چيست؟ اين امري است كه نيازمند بازبيني و اظهارنظر ميباشد. اين در حالي است كه وجاهت شرعى اهداي باغ قلهك به انگليس مورد تشكيك بوده و ادامه تسلط انگليس بر اين منطقه منوط به اعلام نظر مراجع عظام تقليد ميباشد. از سوي ديگر تدفين مردگان خارجي بدون مجوز مسئولين ايراني، امري خلاف بوده و با توجه به قديمي بودن اين قبرستان تجميع و پاكسازي آن ضروري به نظر ميرسد. همچنين وجود دو مكان به عنوان سفارت انگليس، امري غيرمتعارف در مناسبات بين المللي است و عوامل سفارت انگليس ميبايد در ساختمان خيابان فردوسي استقرار يابند.
اما رسيدگي به اين مسائل، وظيفه نهادهايي چون وزارت امورخارجه، شهرداري تهران و غيره امري است كه تحقيقاتي بيشتر و كارشناسي حقوقي را ميطلبد. اما آنچه مبرهن و آشكار است اينكه باغ اشغال شده قلهك قطعهاي جداشده از پيكر ميهن اسلاميمان است كه به زودي بايد به آن پيوند خورد و هيچ نامي بر آن شايستهتر از باغ شهيد رئيسعلي دلواري نيست.
========================================
آفتاب
پنج شنبه 28 تیرماه 1386
گاردین:
روابط ایران و انگلیس هفته آینده پرتنش میشود
دیپلمات های انگلیسی از اظهارنظر در مورد این مناقشه خودداری کرده اند اما سازمان دهندگان همایش بررسی ابعاد فقهی و حقوقی غصب باغ قلهک در ایران به دنبال آن هستند که با دعوت "جفری آدامز"، سفیر بریتانیا در ایران به سکوت انگلیسی ها پایان دهند اما یک سخنگوی سفارت انگلیس در تهران گفت که "آدامز" هنوز درباره حضور در این همایش تصمیم گیری نکرده است.
روزنامه گاردین در گزارشی پیش بینی کرد که روابط ایران و انگلیس طی هفته آینده با برگزاری همایشی در خصوص بازپس گیری باغ قهلک در تهران بیش از گذشته پرتنش شود.
این روزنامه انگلیسی نوشت: "مقامات ایرانی قرار است دوشنبه آینده با برگزاری کنفرانسی خواهان بازگرداندن باغ قلهک به ایران شوند."
این باغ در زمینی به مساحت ۲۰۰ هزار مترمربع در منطقه شمیران تهران واقع شده و اکنون تحت اختیار سفارت انگلیس است در حالی که تهران تملک انگلیس بر این باغ را غیرقانونی می داند و خواهان بازپس گیری آن است.
به نوشته گاردین، مقامات ایرانی معتقدند مالکیت انگلیس بر باغ قلهک به طور غیرقانونی در زمان سلطنت رضا شاه در دهه ۱۹۳۰ میلادی ثبت شده است.
"محمد مهدی شیرمحمدی"، دبیرنخستین همایش بررسی ابعاد فقهی و حقوقی غصب باغ قلهک به گاردین گفت: "در دوران رضا شاه سفارت انگلیس بدون طی مراحل قانونی، سند این منطقه را به نام خود ثبت کرد. در حالی که که آنها (انگلیسی ها) می توانستند آن را خریداری کنند. اکنون نیز اگر آنها مایل باشند می توانند باغ را خریداری کنند. اما اول باید اشتباه تاریخی خود را بپذیرند و سپس آزاداند آن را خریداری کنند."
قرار است این رویداد با همکاری بنیاد دولتی "حفظ و نشر آثار و ارزش های دفاع مقدس" و با حضور کارشناسان ایرانی در حوزه فقه و حقوق اسلامی در تهران برگزار شود و از سفیر انگلیس نیز برای شرکت در آن دعوت شده است.
این کنفرانس در پی تلاش های دامنه دار گروه های حامی دولت همچون بسیج و نمایندگان اصولگرای پارلمان برای بازپس گیری باغ قلهک برگزار خواهد شد.
سال گذشته ۱۶۲ نماینده مجلس ایران در نامه ای به غلامعلی حداد عادل، رییس مجلس خواستار تحقیق درباره وضعیت حقوقی این باغ شدند و ماه گذشته نیز نمایندگان در لایحه ای از دولت خواستند انگلیس را به بازگرداندن باغ قلهک وادار و آن را به یک موزه ضد استعماری تبدیل کند.
این در حالی است که سخنگوی سفارت انگلیس مدعی شد: "مشاوران حقوقی ما همه اسناد قانونی را زیر نظر گرفته و هیچگونه مشکلی درباره مالکیت این باغ پیدا نکرده اند."
یادآور می شود باغ قلهک در زمان حکومت قاجار در قرن نوزدهم به انگلیسی ها پیشکش شد.
گفتنی است این باغ هم اکنون محل اسکان برخی از اعضای سفارت، مقر مرکز فرهنگی انگلیس، کلیسا، قبرستان و محل برپایی مراسم و جشن های سفارت انگلیس در تهران است.
=====================================================
روابط تهران و لندن؛ حافظهای تاریخی که با کاردار پاک نمیشود
بین ایران و بریتانیا مسائل و مشکلات ریشهداری وجود دارد که اقدامات سمبلیک نظیر رد و بدل کردن کاردار غیرمقیم قادر به از میان برداشتن آنها نیست.
به گزارش فارس، سرانجام و پس از ماجرای تسخیر سفارت بریتانیا توسط تعدادی از دانشجویان، تهران و لندن تصمیم به رد و بدل کردن کاردار غیرمقیم گرفتهاند. البته رد و بدل شدن کاردار بین ایران و بریتانیا مساله عجیبی نیست و دو کشور در گذشته در برهههای مختلف با یکدیگر روابط دیپلماتیک داشتهاند. انتظار آن میرفت که سرانجام بحران دیپلماتیک فعلی نیز دستکم در حد رد و بدل کردن کاردار به پایان برسد اما مسائل ریشهداری بین دو کشور وجود دارد که شاید فراموش شدن آنها دههها بلکه قرنها بهطول خواهد انجامید.
به واقع روابط ایران و انگلستان دستکم در کوتاهمدت و میانمدت رابطهای از جنس عادی نخواهد بود. حافظه تاریخی ایرانیان نمیتواند به این زودیها مظالم بریتانیا را فراموش کند:
- ایرانیان از یاد نمیبرند که در جنگهای ایران و روس با خیانت انگلستان مواجه شدند و 17 شهر قفقاز را از دست دادند؛
- از یاد نمیبرند که در دو جنگ جهانی کشورشان توسط بریتانیا اشغال شد؛
- فراموش نمیکنند که در قحطی ناشی از اشغال جنگ اول جهانی میلیونها نفر از جمعیت خود را از دست دادند؛
- از خاطر نمیبرند که در قرارداد 1919 قرار بود کشورشان به یک مستعمره تبدیل شود؛
- از یاد نمیبرند که «دنسترویل» انگلیسی در شکست قیام جنگل نقش داشت؛
- فراموش نمیکنند که «آیرونساید» بریتانیایی بود که رضاخان را برای حکومت بر ایران برگزید؛
- از یاد نخواهند برد که ماجرای کشف اجباری حجاب در پایتختهای اروپایی از جمله در لندن طراحی شد؛
- یادشان نمیرود که در شهریور 1320 به قدرت رسیدن فرزند قزاق چکمهپوش از طریق عوامل بریتانیا نظیر فروغی محقق شد؛
- ایرانیان به تاراج رفتن نفت خود توسط انگلستان را فراموش نمی کنند تا آنجا که چرچیل گفت که کشورش جنگ اول جهانی را با نفت ایران برده است؛
- فراموش نخواهند کرد که چه تحریمهایی توسط بریتانیا بر دولت برآمده از نهضت ملی شدن نفت ایران تحمیل شد؛
- کودتای شکستخورده 25 مرداد و کودتای 28 مرداد از یاد ایرانیها نخواهد رفت؛
- ایرانیان نقش مخرب بریتانیا را در جریان انقلاب اسلامی ایران و همچنین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از یاد نمیبرند؛
- یادشان نمیرود که تاچریسم چه فشارها که بر کشورشان نیاورد؛
- نقش بریتانیا را در جریان مناقشه هستهای فراموش نمیکنند و یادشان نمیرود که در جریان برخی مذاکرات هستهای ادبیات نماینده بریتانیا به مراتب بیادبانهتر از ادبیات نماینده ایالات متحده بود؛
- نقش لندن در تحریمهای ناعادلانهای که این روزها بر ملت ایران تحمیل شده را هیچگاه از یاد نخواهند برد؛
- و ...
با چنین سوابقی که از بریتانیا در خاطر مردم ایران مانده است، به نظر میرسد حضور کارداران غیرمقیم دو کشور در سفارتخانهها، بیش از آنکه واقعا بیانگر تغییر در روابط باشد، وجهه یک اقدام سمبلیک دیپلماتیک را دارد.
بریتانیا در طول دوران معاصر بارها فرصت آن را داشته است که در مسیر اصلاح حافظه تاریخی ایرانیان گام بردارد اما یا اصلا اقدامی در این خصوص نکرده یا اگر گامی برداشته آن را با گامهای منفی جبران کرده است! مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز پس از اعلام خبر توافق وزرای خارجه دو کشور برای رد و بدل کردن سفیر، به این حافظه تاریخی اشاره کرد و گفت: «مسائل مربوط به ذهنیت تاریخی ملت ایران در زمینه نقش انگلیس در ایران و اختلافات دو کشور در زمینه های هستهای، خاورمیانه و حقوق بشر از جمله مسائلی است که جمهوری اسلامی ایران در گفتوگوهای آینده خود با انگلیس مورد گفتوگو قرار خواهد داد.»
این که چقدر میتوان به این گفتگوها در آینده امیدوار بود روشن نیست اما دستکم میتوان گفت که انگلستان و ایران دستکم در کوتاهمدت به رابطه از نوع عادی دست نخواهند یافت. اگرچه شاید تحرکات دیپلماتیک دولت یازدهم بازهم فرصتی را برای لندن در راستای بهبود روابط با تهران فراهم آورده باشد اما بعید است کسی معتقد باشد که بریتانیا از این فرصت بهره خواهد برد.
از سوی دیگر فراموش نباید کرد که قانون کاهش سطح روابط تهران و لندن، مصوب مجلس شورای اسلامی همچنان به قوت خود باقی است و تغییر آن نیاز به مقدماتی دارد که فراهم آمدن آن در کوتاهمدت ممکن نیست.
========================================
گاردين: متأسفانه سلاح هسته اي حق ايران است (خبر ويژه)
چهار شنبه 27 مرداد 1389- شماره 19720
«متأسفانه ايران حق دارد مانند آمريكا و انگليس سلاح هسته اي داشته باشد».
اين استدلالي است كه روزنامه گاردين با بررسي سياست هاي رياكارانه و دوگانه آمريكا و غرب مطرح كرده است. اين روزنامه انگليسي نوشت: حق داشتن توانمندي هسته اي صلح آميز از زبان خانم كلينتون كه كشورش بزرگترين زرادخانه هسته اي جهان را دارد و ديگر كشورها را از توسعه اين فناوري منع مي كند، يك «رياكاري غيرقابل درك» است. او چندي پيش در مسكو اعلام كرده بود كه ايران حق داشتن توانمندي هسته اي صلح آميز را دارد، اما از حق داشتن برنامه ساخت سلاح هسته اي برخوردار نيست. موضع رياكارانه برخي مقام هاي غربي در برنامه هسته اي، موضوعي است كه غرب تا حدي به آن عادت كرده و ظاهراً هيچكس در غرب به آن توجهي ندارد.
گاردين مي نويسد: باشگاه هسته اي به معناي انحصاري بودن آن است و بر اساس پيمان منع گسترش هسته اي، ان.پي.تي، پنج عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان «كشورهاي داراي سلاح هسته اي» متعهد هستند سلاح هاي هسته اي خود را نابود كنند، زيرا در نبود جهان عاري از تسليحات هسته اي، يك كشور ياغي حتي با داشتن يك بمب مي تواند فرصت خلع سلاح جهاني را از بين ببرد اما حتي پس از انفجار بمب هيروشيما جهان شاهد پيشرفت هاي تلخ هسته اي بوده است.
اين روزنامه سپس تأكيد كرد: يك كشور نمي تواند ابزار و سلاحي را داشته باشد و در عين حال ديگران را از داشتن آن منع كند. در مورد ايران هم بايد گفت كه متأسفانه اين كشور مانند آمريكا و بريتانيا حق دارد سلاح هسته اي داشته باشد.
از آن جا كه كشورهاي عضو ان.پي.تي در اجراي اين پيمان صادقانه عمل نكرده اند و دورويي نشان داده اند دولت اوباما بايد براي موعظه ديگران جهت پرهيز از حقي كه غرب حفظ كرده است، عاقلانه تر عمل كند.
اين روزنامه انگليسي معتقد است: برخورد قلدرانه با برنامه هسته اي ايران نتيجه وارونه مي دهد و تنها خشم ناسيوناليستي ايرانيان را تحريك مي كند و به حساب تبليغ براي احمدي نژاد گذاشته مي شود.
به نوشته گاردين «ترديدي نيست كه اهرم فشار بين المللي بر ايران محدود است از اين رو آمريكا بايد از سخنان بيهوده در مورد برنامه هسته اي ايران پرهيز كند زيرا تجربه نشان داده است كه سخنان دولت هاي آمريكا در مورد برنامه هسته اي پاكستان و كره شمالي بي اثر بوده است.»
===========================================
نگاهي به مناسبات جمهوري اسلامي ايران و انگليس ( 1357- 1385 )
با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي مردم ايران در بهمن ماه سال 1357 و بروز تحولات انقلابي در ايران، دولت انگليس اقداماتي را عليه ايرانيان بخصوص دانشجويان ايراني در انگليس انجام داد و سخت گيري هايي در اين زمينه آغاز نمود. اين اقدامات منجر به تشديد تنش ها ميان دوكشور و برگزاري نخستين تظاهرات مردمي برضد انگليس در اواخر سال 1357 در تهران گرديد.
با اخراج گروهي از دانشجويان ايراني از لندن و زنداني شدن شمار ديگري از آنها كه همانسال در مقابل سفارت امريكا در لندن و در اعتراض به دستگيري گروهي از دانشجويان ايران توط پليس امريكا و در مقابل كاخ سفيد دست به تظاهرات زده بودند، دولت ايران در اين زمينه به مقامات دولت انگليس رسماٌ اعتراض و هشدار داد كه اين روند در نهايت منجر به تشديد بيشتر تنش ها در مناسبات دو كشور مي گردد. متعاقب اين وضعيت و تشديد تنش ها وزارت خارجه انگليس در نيمه دوم سال 1359 كاردار و ديگر ديپلماتهاي سفارت انگليس در تهران بجز يك نفر را به لندن فراخواند و سفارت اين كشور در ايران را تعطيل اعلام كرد.
در آدر ماه سال 1359 مارگارت تاچر نخست وزير وقت انگليس اعلام داشت: « چندماه است كه چندتن از شهروندان انگليسي در ايران در بازداشت بسر مي برند. تازمانيكه اين افراد آزاد نشوند دولت انگليس هيچگونه روابط سياسي با دولت ايران برقرار نخواهد كرد».
در اوايل سال 1360 كاردار وفت انگليس در ايران با جناب آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي ديدار و خواهان گسترش روابط دو كشور شد. رئيس مجلس شوراي اسلامي نيز در پاسخ اظهارداشت: سياست جمهوري اسلامي ايران اين بوده است كه با كشورهايي كه اهداف استعماري و سلطه جويانه ندارند روابط دوستانه داشته باشد. اما انگلستان در قضيه گروگانها امتحان خوبي پس نداده است.
اين وضعيت همچنان ادامه يافت و درسال 1365 پس از چندسال تيرگي روابط ميان دوكشور ، خانم تاچر نخست وزير انگليس تغيير رويه داد و خواستار بهبود روابط با ايران شد و اعلام نمود كه انگليس و امريكا معتقدند ميان كشورهاي غربي و ايران بايد روابط بهتري برقرار شود. بديهي است كه اينگونه تغيير لحن ها در مواضع غرب دراثر پيروزي هاي رزمندگان ايران اسلامي در جبهه هاي جنگ با عراق ايجاد شد.
درسال 1365 باتعيين سرپرست دفتر حفاظت منافع در دو كشور ايران و انگليس موافقت شد اما با ماجراها و تنش هاي ديگر ازجمله دستگيري «راجر كوپر» به جرم جاسوسي در ايران و دستگيري يكي از ديپلمات هاي ايران در منچستر در 1366 از ورود سرپرست هاي مزبور در دو كشور ممانعت بعمل آمد.
درسال 1367 دوكشور بارديگر مذاكراتي را براي بهبود مناسبات دوكشور آغاز كردند و به نتايج رضايت بخشي دست يافتند كه منجر به تبادل هيئت هاي سياسي ميان دو كشور شد. بدنبال بازگشايي سفارت انگليس در تهران در آذرماه سال 1367 وزراي خارجه دوكشور نير باهم مذاكراتي بعمل آوردند كه در نهايت به سفر وزراي خارجه ايران و انگليس به لندن و تهران منتهي شد.
انتشار كتاب توهين آميز آيات شيطاني در اواخر سال 1367 بارديگر منجر به قطع روابط ديپلماتيك ميان انگليس و ايران شد. انگلستان پيشتاز تنش در روابط شد و كليه ديپلمات هاي خود را از ايران فراخواند و مجلس شوراي اسلامي نيز در اسفند ماه 1367 طرح فانوني قطع كامل روابط سياسي با انگليس را تصويب نمود.
درسال 1369 رئيس گروه بين پارلماني ايران و انگليس در مجلس انگليس اعلام نمود كه پيشنهاد مربوط به فرستادن يك هيئت پارلماني به ايران مورد استقبال وزير خارجه وقت انگليس قرار گرفته است. با اختلاف نظرهايي كه ميان دوطرف پيش آمد اين سفر انجام نشد و متعاقباٌ در شهريورماه 1369 دولت انگليس از تلاش هاي ايران و سوريه براي آزادي «برايان كناد» شهروند ايرلندي اين كشور در لبنان ، تشكر كرد. در اقدامي ديگر، در 16 شهريور اين سال «داگلاس هرد» وزيرخارجه وفت انگليس اعلام كرد كه كشور متبوعش خواهان از سرگيري روابط با ايران است و درنهايت در5 مهرماه همانسال روابط سياسي دوكشور از سرگرفته شد.
دولت هاي ايران و انگليس در سال 1371 مذاكراتي را براي ارتقاي سطح مناسبات دوكشور به سطح سفير انجام دادند ، ولي تا ارديبهشت سال 1378 مناسبات دوكشور در سطح كاردار باقيماند.
با روي كارآمدن «توني بلر» نخست وزير انگليس از حزب كارگر در سال 1375 (1997) و تداوم حضور جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بعنوان رئيس جمهوري اسلامي ايران، روند مناسبات دوكشور به سمت تغييرات مثبت تري نيل يافت. با شروع دوره رياست جمهوري جناب آقاي سيدمحمد خاتمي بعنوان رئيس جمهوري اسلامي ايران در سال 1376 و سپس مذاكرات و مناسبات شخصي ميان آقاي دكتر خرازي وزير خارجه وقت ايران و رابين كوك وزيرخارجه جديد انگليس روابط دو كشور به سطح سفير ارتقا يافت و از شهريور 1378 دوكشور توانستند سفراي خود را مبادله نمايند.
اين مناسبات كماكان در سطح سفير در دوره وزارت «جك استراو» نيز ادامه يافت و وي براي مذاكرات در خصوص مسائل دوجانبه و موضوع برنامه هاي هسته اي ايران توانست مجموعاً پنج بار به ايران سفر نمايد و متقابلاً وزير خارحه ايران نيز سه بار به انگليس سفر كرد.
در اين مقطع دستگيري آقاي هادي سليمانپور سفير پيشين ايران در آراژانتين موجب حساسيت در روابط شد كه در نهايت دستگاه قضايي و دولت انگليس تصميم به لغو حكم بازداشت وي گرفتند.
حمله يكجانبه امريكا به عراق درسال 1381 و همراهي بي قيد و شرط انگليس از سياست هاي جنگي واشنگتن موجب دور تازه اي از تنش در روابط گرديد. حضور نيروهاي انگليسي در جوار مرزهاي جنوبي ايران كه همواره زمينه ساز مشكلات امنيتي بوده ، هنوز موجب نگراني عميق ايران است.
متعاقباً ، مذاكرات درخصوص برنامه هاي صلح آميز هسته اي ايران شروع شد كه بين ايران از يكسو وسه كشور ؛ بريتانيا، فرانسه و آلمان از سوي ديگر انجام شد و سه سال ادامه يافت. اين مذاكرات گرچه در مراحل اوليه و در راستاي اعتمادسازي ميان اين كشورها و ايران انجام شد و به توافقاتي نيز دست يافت اما باتوجه به ادامه مقاصد آنها براي جلوگيري از پيشرفت فني ايران در حهت غني سازي، از پيشرفت بازماند.
وضعيت مناسبات سياسي ايران و انگليس در دوره رياست جمهوري جناب آقاي دكتر احمدي نژاد از مرداد 1384 همچنان ادامه يافته است و دو كشور مناسبات خود را در سطح سفير حفظ كرده اند . اما پيشگامي دولت هاي انگليس و امريكا در اقدامات برضد ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد و سنگ اندازي در تحقق حقوق مشروع و قانوني ملت ايران نسبت به دستيابي ايران فن آوري صلح آميز هسته اي ، شرايط و اوضاع مناسبات دو كشور را تحت تأثير قرار داده است.