ما مسلمان هستیم ولی عرب و ترک نیستیم ؛ ما متمدن هستیم ولی آمریکایی وفرانسوی و انگلیسی نیستیم
مجید بهرام بیگی
ادبیات
کتاب دو قرن سکوت اثر عبدالحسین زرینکوب اشارهای است به جریانات دو قرن ابتدایی سلطه اعراب به ایران که شامل تاثیر و نفوذ اعراب بر ادبیات، زبان، فرهنگ و جامعه ایرانی میشود
عبدالحسین زرین کوب میگوید
... استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت. در برابر سیل هجوم تازیان، شهرها و قلعههای بسیاری ویران گشت. خاندانها و دودمانهای زیاد بر باد رفت. نعمتها و اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و انفال نام نهادند. دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. از پیشه وران و برزگران که دین مسلمانی را نپذیرفتند باج و ساوگران بزور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها را نیز عربان در سایه شمشیر و تازیانه انجام میدادند. هرگز در برابر این کارها هیچکس آشکارا یارای اعتراض نداشت.
حد و رجم و قتل و حرق، تنها جوابی بود که عرب خاصه در عهد امویان بهرگونه اعتراضی میداد. حکومت بنی امیه برای آزادگان و بزرگ زادگان ایران قابل تحمل نبود زیرا بنیاد آنرا بر کوچک شماری عجم و برتری عرب نهاده بودند. طبقات پایینتر نیز بسختی میتوانستند آن را تحمل نمایند. زیرا آنها نه از خلیفه و عمال او نواختی و آسایشی دیده بودند و نه تعصبات دینی دیرینه را فراموش کرده بودند. عبث نیست که هر جا شورشی و آشوبی بر ضد دستگاه بنی امیه رخ میداد، ایرانیها در آن دخالت داشتند. خشونت و قصاوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بیاندازه بود. بنی امیه که عصبیت عربی را فراموش نکرده بودند حکومت خود را بر اصل «سیادت عرب» نهاده بودند. عرب با خودپسندی کودکانهای که در هر فاتحی هست، مسلمانان دیگر را موالی یا بندگان خویش میخواندند. تحقیر و ناسزایی که در این نام ناروا وجود داشت کافی بود که همواره ایرانیان را نسبت بعرب بدخواه و کینه توز نگهدارد اما قیود و حدود جابرانه یی که بر آنها تحمیل میشد، این کینه و نفرت را موجه تر میکرد.
بیداد و فشار دستگاه حکومت سخت مایه نگرانی و نارضایی مردم بود. مولی نمیتوانست بهیچ کار آبرومند بپردازد. حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب بنشیند. اگر یک مولی نژاده ایرانی، دختری از بیاباننشینان بی نام و نشان عرب را بزن میکرد، یک سخن چین فتنهانگیز کافی بود که با تحریک و سعایت، طلاق و فراق را بر زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل نماید. حکومت و قضا نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولی ای باینگونه مناصب و مقامات نمیرسید. حجاج بن یوسف بر سعید بن جبیر که از پارساترین و آگاه ترین مسلمانان عصر خود بود منت مینهاد که او را با اینکه از موالی است، چندی به قضای کوفه گماردهاست. نزد آنها اشتغال به مقامات و مناصب حکومت در خور موالی نبود؛ زیرا که با اصل سیادت فطری نژاد عرب منافات داشت. اما این ترتیب نمیتوانست دوام داشته باشد. زیرا عرب برای کشورداری و جهانبانی ذوق و استعداد و تجربه کافی نداشت.
از ابوریحان بیرونی در کتاب اثرهای مانده از قرنهای گذشت نقل شدهاست:
وقتی قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم بخوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه رفته رفته مردم امی ماندند و از خط و کتابت بی بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفتبه نقل از زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، با وجود چنین رویدادهایی، اعمال سیاستهای ضد ایرانی اعراب را نمیتوان انکار نمود. همچنین در کتاب الأغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی به شکنجه فارسیگویان اشاراتی شدهاست.سرکوب زبان فارسی
پس از فتح ایران به دست اعراب، در دوران حکومت امویان، اعراب زبان عربی را به عنوان زبان اصلی سرزمینهای خود انتخاب و آن را به ساکنان سرزمینهای زیر سلطه خود تحمیل کردند. در پی نارضایتی حجاج بن یوسف از ترویج زبان فارسی در دیوانها، وی دستور جایگزین کردن زبان تمام کشورهای تحت سلطه با عربی را حتی در صورت نیاز با توسل به زور صادر نمود
================
ادبیات فارس عربی یا ادبیات پارسی عربی به ادبیاتی گفته میشود که به زبان فارس عربی می گویند و نوشته شده باشد.
ادبیات فارس عربی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارس عربی و نثر فارس عربی دو گونه اصلی در ادب فارس عربی هستند. برخی کتابهای
قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارس عربی قرار گرفتهاند
آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفتهاست. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، مولوی، عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهرههای شناخته شده ادبیات معاصر فارس عربی در جهان میتوان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد
.
ادبیات ایران پیش از اسلام
ادبیات در ایران پیش از اسلام به سروده های اوستا در حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد باز میگردد.این سروده ها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بوده اند سینه به سینه منتقل شده و بعد ها بخشهای کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدید آوردند.اوزان باستانی شعر در ایران ضربی و هجایی بودند و بنظر می رسد این شیوه در زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بوده است.در دوره اشکانیان ادبیات ایران تحت تاثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد.خنیاگران پارتی سرود های محلی که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند را قرائت می کردند و این نوع شعر با آلات موسیقی توام می شده است.با نفوذ فرهنگ مانوی در ممالک ایران و هنرگرایی آنان نوعی ادبیات شعرگونه مانوی به زبان های پارتی, پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد.در آثار بدست آمده از واحه تورفان در کشور چین آثار فارسی زیادی کشف شده که به این مقوله باز می گردند.
در دوران ساسانی نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیادی به نگارش درآمد که برخی مانند کارنامه اردشیر بابکان, درخت آسوریک, یادگار زریران, ماتیکان یوشت فریان دارای جنبه های ادبی نیز بودند.با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این متون از میان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیان نجات یافته و عمدتا به هندوستان منتقل گردید.که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند.خط مورد استفاده د دوران پیش از اسلام برای نگار ش آثار ادبی خط پهلوی, خط مانوی و خط سغدی بوده است و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بوده اند.گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای قریحه شاعرانه توصیف کرده و ابیاتی را بدو منسوب ساخته اند مانند
منم آن شیر دمان
من آن ببر یله
این منم بهرام گور
منم شیر شنبله
در آغاز دوران اسلامی نشانه هایی از علاقه مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شده است که ترانه کودکان بلخ و بصره نمونه هایی از آن است.بهرحال تحت تاثیر صنعت شعری عرب گونه ای جدید از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر شعر بود.این شعر قالبی گاهی در قوالب بومی عرب و گاهی در قوالب ابداعی ایرانی سروده می شد.
در زمان بغتسما (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند
.
تاریخ ادبیات فارس عربی در دوران اسلامی
سامانی
در دوره سامانی شعر و نثر فارس عربی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی، ترجمه تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد
.
آل بویه
در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگشناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان به فارس عربی ترجمه و شرح شد
.
غزنویان
در دوره غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر فارس عربی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد
.
سلجوقیان و خوارزمشاهیان
در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیام، امیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمالالدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمایندگانی مانند نظامالملک نویسنده سیاستنامه، امیر کیکاووس مولف قابوسنامه، محمدبن منور نویسنده اسرارالتوحید، عطار نویسنده تذکرةالاولیاء، گردیزی مولف زینالاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحةالصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصراللهبن عبدالحمید مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید وطواط نویسنده حدائقالسحر، حمیدالدین بلخی نویسنده مقامات حمیدی، زینالدین اسماعیل مولف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند
.
حمله مغول
شعر فارس عربی در دوره مغول بر روی هم متمایل به سادگی و روانی بود و اگر چه بعضی شاعران به پیروی از قدما یا به سبب تمایل به آرایههای ادبی و تکلَفهای شاعرانه به شعر مصنوع روی آوردند؛ این امر عمومیت نداشت و حتی همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواری که به منظور اظهار مهارت و استادیشان میسرودند، اشعار سادهٔ بسیار داشتند که قصّهٔ دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنویها و همهٔ غرلها و غالب قصیدهها به زبان سادهٔ روان و گاه نزدیک به زبان محاوره ساخته میشد. یکی از سببهای سستی برخی از بیتها و یا به کار بردن ترکیبهای نازل در پارهای از شعرهای این دوره، همین نزدیکی به زبان محاورهاست.
اما این که بیشتر شاعران، به خصوص غزلسرایان، در پایان این دوره به زبان سادهٔ تخاطب متمایل شده بودند؛ به این علّت بود که رابطهٔ گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین نقصان یافته و نیز دستهای از آن شاعران ترکزبانی بودند که فارس عربی را میآموختند و هنگام سخنگویی ناگزیر سادهگویی میکردند. همراه این سادگی، بیان یک خاصیت دیگر توجّه به نکتهسنجی و نکتهیابی و نکتهگویی است؛ یعنی گنجانیدن نکتههایی باریک در شعرها همراه با خیال دقیق و نازکبینی تام که معمولاً از آنها در شعر به مضمون تعبیر میشود
.
چنین نازکخیالیها و نکتهپردازیها در شعر فارس عربی، به ویژه شعر غنایی ما از قدیم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرنهای پیشین به زمانهای متأخّر نزدیک شویم، قوّت آن را محسوستر و به همان نسبت سادگی الفاظ را برای سهولت بیان بیشتر مییابیم. در قرنهای هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههای دقیق بسیار در الفاظ عالی منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفتانگیز خود به حیرت افکنند و همین توانایی ساحرانهاست که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنبالهٔ کارش را در نکتهآفرینی بگیرند؛ غافل از آن که قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
لازمهٔ پیروی از نکتهآفرینیهای حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونهای روزافزون به تکاپوی یافتن نکتههای باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارس عربی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دورهٔ صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوهٔ خیالپردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجههای این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارتهای نامفهوم ابا نکرد
.
سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیکتر شویم، مبالغه در مضمونیابی و مضمونسازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر میبینیم. بیشک گرد مضمونها و نکتههای تازهٔ بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخنگویان این عهد نکتهپردازی و مضمونیابی را از وظایف شاعر میپنداشتند و شعر سادهٔ بینکته را ماندنی نمیدانستند.
در این دوره سعدی نویسنده بوستان, گلستان و غزلیات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمالالدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغهای گوینده جام جم، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، و حافظ شیرازی، در شعر پدید آمدند
.
تیموریان
دوره تیموریان دنباله دوره مغول محسوب میشود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا، منهاج سراج مولف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشید الدین فضلالله مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسنده تاریخ گزیده، حافظ ابرو مولف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسنده ظفر نامه، میر خواند مولف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مولف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسنده اخلاق جلالی، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی در اخلاق و فنون و حکمت
صفویان
در دوره صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر نویسنده حبیب السیر، ابن بزاز نویسنده صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مولف احسن التواریخ، اسکندر منشی مولف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند
افشاریان و زندیان
در دوره افشاریان و زندیان گویندگانی مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی(لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند
.
قاجار
برخی شاعران و نویسندگان در دوره قاجار بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبکاند. طاهره قرةالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت مولف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریاض العارفین، لسانالملک سپهر مولف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرآت البلدان و غیره شهرتی یافتهاند
.
ادبیات مشروطه
در دوره مشروطیت تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیبالممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یاسمی، یغما، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بیبی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال، زین العابدین مراغهای، محمد مسعود، رشید یاسمی، عبدالحسین زرین کوب، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار میروند
.'
ادبیات نوین ایران
شعر نو
زمینههای فکری سرایش شعر نو، سالها پیش از نیما آغاز شده بود که برای پیگیری این نکته باید به شاعران و سرایندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتی، میرزا حبیب مترجم حاجی بابای اصفهانی و میرزاده عشقی از این زمرهاند.
شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات نیما یوشیج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری میتوان به احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، طاهره صفارزاده، و محمود مشرف تهرانی (م. آزاد) اشاره کرد.
وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست دادهاند و کوتاه یا بلند میشوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایهگذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده میشود
.
ادبیات داستانی نوین ایران
فرهنگنویسان یرانی
• علی اکبر دهخدا
• محمد معین
• امیر حسین آریانپور
• احمد شاملو
شاعران زن ایرانی
• پروین اعتصامی
• فروغ فرخزاد
• سیمین بهبهانی
• مریم السادات صائم کاشانی
• رابعه قزداری
• طاهره قرهالعین
طنزپردازان
• عبید زاکانی
• ایرج میرزا
• دهخدا
• هادی خرسندی
• کیومرث صابری فومنی
• سید ابراهیم نبوی
نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی
• مهرداد اوستا
• محمد علی معلم دامغانی
• قیصر امین پور
• سیدعلیاصغر صائم کاشانی
منتقدان ادبی
نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان، طالبوف و زینالعابدین مراغهای بودند.
• دهخدا
• بدیعالزمان فروزانفر
• محمد تقی بهار
• رضا براهنی
• جلال همایی
• سعید نفیسی
• نیما یوشیج
• محمدعلی سپانلو
• مهدی یزدانی خرم
• پرویز ناتل خانلری
• صادق هدایت
• عبدالحسین زرینکوب
• محمد رضا شفیعی کدکنی
• شاهرخ مسکوب
• پرتو نوری علا
ادبیات کودک و نوجوان
• مهدی آذر یزدی
• نادر ابراهیمی
• حسین ابراهیمی الوند
• احمدرضا احمدی
• احمد اکبرپور
• محمدرضا بایرامی
• جعفر بدیعی
• صمد بهرنگی
• احمد شاملو
• فرهاد حسنزاده
• داود غفارزادگان
• یحیی علوی فرد
• مصطفی رحماندوست
• ساویسا مهوار
• توران میرهادی
• محمود کیانوش
• محمدهادی محمدی
• هوشنگ مرادی کرمانی
• رضی هیرمندی
• عباس یمینیشریف
منبع ویکیپدیا دانشنامه آزاد
==================================
نگاهی به ادبیات ایران به ما نشان میدهد سرزمین ایران چه فراز و نشیبهایی را درتاریخ خود پشت سر گذاشته است
آنچه که در اینجا ادبیات پارسی گفته میشود غلط است زیرا که نه الفبا و خط و نه زبان و دستور زبان و نه واژه های کنونی ما پارسی است
به حق میتوان به این ربان و ادبیات کنونی فارس عربی گفت زیرا که نه عربی است نه فارسی بلکه هم فارسی و هم عربی است
خوشبختانه عشق به ایران و فرهنگ آن ایران را از سرنوشت مللی که فقط نامی از آنها برده میشود حفظ کرد
ولیکن بایس گفت که ما بایس از این تحولات یاد گرفته و زبان و در نتیجه ادبیات آینده ایران را به روز کنیم
این فرهنگ لیاقت آن را دارد که فرهنگی جهانگیر شود ولیکن بایس نیازهای اساسی آن را برطرف کرد
این فقط امکان پذیرست هنگامی که ما تعصبها را کنار بگذاریم و سطح زبان و در نتیجه ادبیات خود را به سطح زبانهای بین المللی مانند انگلیسی و فرانسه و اسپانیایی آوریم
این کار از جایگزین کردن الفبای بد و ناقص زبان و خط فارس عربی کنونی شروع میشود و با پالایش دستور زبان وبهره جویی از واژه های ایرانی دنبال میشود
من این کار را در کتاب خود " کارنامه تاریخ ، دستور زبان، مصدرها و لغات ایرانی" انجام داده و به هم میهنان خود تقدیم کرده ام
حتی احتیاج نیست که ما همه چیز را کنار گذاشته (زبان فارس عربی کنونی) و خود را از گذشته خود قطع کنیم ؛ فارب ها (فارس عربها = کسانی که زبان مادری آنها زبان رسمی کشورست) میتوانند به زندگی خود با زبان فعلی خود ادامه دهند ولیکن بایس زبان ایرانی زبان رسمی کشور شود همانگونه که زبان انگلیسی برای هندیها زبان رسمی است
آنهایی که به من انتقاد می کنند که این زبان پارسی است وریشه آن پارسی است و فارب معنایی ندارد و خود ساخته است می گویم
!!اگر واقعاً این زبان و خط ما پارسی است به یک دیپلمه بگویید مقاله ای بدون کمک از لغت نامه کنونی ما فقط با لغات پارسی بنویسد
مطمئن باشید که دیپلمه ای را پیدا نمی کنید که بتواند جملات میخی پارسی را بخواند و بفهمد و بازگوی کند ، هم چنین کسی را پیدا نمی کنید
اگر واقعآً مردم چنین مشکلی داشته باشند که بسیاری از لغات روزمره فارسی را نشناسند پس صحبت از یک زبان ملی درست نیست بلکه یک زبان نیمه بیگانه است
زبان و خط ایرانی این امکان را به ما میدهد که زبانی بین المللی ایجاد کنیم که ریشه آن از فرهنگ خود ماست
زبان فارب از بین نمی رود و مانند زبانی قومی و مادری در مدارس مانند دیگر زبانهای مادری تدریس میشود.
بدیهی است که این زبان بایس دربخش فرهنگی قانون اساسی جدید ایران نوشته شود و دولت خود را موظف به گسترش آن (ترجمه کتاب بزرگان ایران و افغانستان و تاجیکستان و همسایگانی که زبانشان ریشه ایرانی دارند ، بوجود آوردن متدهای یادگیری این زبان به زبانهای بزرگ دنیا ، کمک به ایجاد روز نامه و مجلات به این خط و زبان ، رادیو و تلویزیون ، فرهنگستان زبان ایرانی برای جلوگیری از ورود واژه های بیگانه و ...) کند.
http://www.majidbahrambeiguy.at/gallery-galerie-galerie-negar-xane/27.html
27 نگاه کنید
مجید بهرام بیگی