حکمتهایی از آن مرد آسمانی
نهجالبلاغه گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه حضرت علی ع است. با هم چند حکمت کوتاه را مرور کنیم و بیشتر بیندیشیم.
میان شما و پندپذیری، پردههای از غرور و خودخواهی وجود دارد.
آنگاه که گروهی او را ستایش کردند، فرمود: بار خدایا تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من خود را بیشتر از آنان میشناسم. خدایا مرا از آن چه اینان میپندارند، نیکوتر قرار ده و آن چه را نمیدانند بیامرز!
شما را به پنج چیز سفارش میکنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمّل کنید، سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد و جز از گناه خود نترسد و اگر از یکی سؤال کردند و نمیداند، شرم نکند و بگوید نمیدانم و کسی در آموختن آن چه نمیداند، شرم نکند و بر شما باد به شکیبایی که شکیبایی، ایمان را چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایی چونان بدن بیسر، ارزشی ندارد.
روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان امّا از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین هستند که کانون هر فتنه و جایگاه هر گونه خطاکارند. هر کس از فتنه برکنار است او را به فتنه بازگردانند و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنهها کشانند که خدای بزرگ فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنهای بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند» و چنین کرده است و ما از خدا میخواهیم که از لغزش غفلتها درگذرد.
هیچ مال و سرمایهای پردرآمدتر از عقل نیست و نه هیچ تنهایی وحشتناکتر از عُجب و خودبینی، هیچ عقلی همچون عاقبتاندیشی نیست و نه هیچ شخصیت و بزرگواری همچون تقوا، هیچ همنشینی همچون حسن خلق نیست و هیچ میراثی به پای ادب نمی رسد.، هیچ راهبری همچون توفیق نیست و نه هیچ تجارتی مانند عمل صالح سودآور، هیچ سودی همچون ثواب الهی و هیچ پارسایی همچون پرهیز از شبهات نیست، هیچ زهد و پارسایی همچون بیاعتنایی به حرام نیست و نه هیچ علم و دانشی پشتیبانی مطمئنتر از مشورت نخواهد بود.
از آنان مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوارند و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر میاندازند، در دنیا چونان زاهدان سخن میگویند امّا در رفتار همانند دنیاپرستاناند. اگر نعمتها به آنان برسد، سیر نمیشوند و در محرومیت قناعت ندارند. شکرگزار آن چه به آنان رسید، نیستند و از آن چه مانده زیادهطلباند. دیگران را پرهیز میدهند امّا خود پروا ندارند، به فرمانبرداری امر میکنند امّا خود فرمان نمیبرند، نیکوکاران را دوست دارند امّا رفتارشان را ندارند، گناهکاران را دشمن دارند امّا خود یکی از گناهکاراناند و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمیدارند امّا در آن چه مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری دارند، اگر بیمار شوند پشیمان میشوند و اگر تندرست باشند سرگرم خوشگذرانیها هستند. در سلامت مغرور و در گرفتاری ناامید هستند، اگر مصیبتی به آنان رسند به زاری خدا را میخوانند، اگر به گشایش دست یافتند مغرورانه از خدا روی برمیگردانند، نفس به نیروی گمان ناروا، بر آنان چیرگی دارند و با قدرت یقین بر نفس چیره نمیگردند.
برای دیگران که گناهی کمتر از آنان دارند نگران و بیش از آن چه عمل کرده امیدوارند. اگر بینیاز گردند مست و مغرور شوند و اگر تهی دست گردند، مأیوس و سست شوند. چون کار کنند در آن کوتاهی ورزند و چون چیزی خواهند زیادهروی نمایند، چون در برابر شهوات قرار گیرند گناه را برگزیده، توبه را به تأخیر میاندازند و چون رنجی به آنان رسد از راه ملّت اسلام دوری گزینند، عبرتآموزی را طرح میکنند امّا خود عبرت نمیگیرند، در پند دادن مبالغه میکنند امّا خود پندپذیر نیستند.
سخن بسیار میگویند، امّا کردار خوبشان اندک است. برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارند امّا از آخرت جاویدان آسان میگذرند، سود را زیان و زیان را سود میپندارند، از مرگ هراسناکاند امّا فرصت را از دست میدهند، گناه دیگری را بزرگ میشمارند امّا گناهان بزرگ خود را کوچک میپندارند، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ میدانند، مردم را سرزنش میکنند امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه برخورد میکنند، خوشگذرانی با سرمایهداران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارند، به نفع خود بر زیان دیگران حکم میکنند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهند کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه میکنند، دیگران از آنان اطاعت میکنند و مخالفت میورزند، حقّ خود را به تمام میگیرند امّا حقّ دیگران را به کمال نمیدهند، از غیر خدا میترسند امّا از پروردگار خود نمیترسند.