گروه سیاست خارجی / حوزه سایر حوزه ها
92/08/10 - 15:18
شماره: 13920810000510
طاغوتستیزی و مقابله با استکبار بخشی از هویت ملی ایرانیان است
طاغوتستیزی ایرنیان مبنای هویتی دارد بنابراین تقابل ایرانیان با نظام استکباری بخشی از هویت و در نتیجه منافع ملی ایران است.
به گزارش فارس، برخی از متفکرین روابط بینالملل و بالاخص آنها که در چارچوب نظریات موسوم به «سازنده» قرار میگیرند، منافع ملی کشورها را ناشی از هویت آنها در عرصه بینالمللی میدانند. از نظر این متفکرین، هویت پدیدهای است که در طول زمان و بهصورت بینالاذهانی شکل میگیرد. این هویت بازیگران است که در عرصه بینالمللی خود را نشان داده و با دیگران به تعامل میپردازد. هویتها هم میتوانند در تعامل با نظام بینالمللی تغییر کنند و هم میتوانند ساختارهای بینالمللی را تغییر دهند.
آنچه این متفکرین باور دارند اگرنه در خصوص تمام کشورها، دست کم در خصوص کشورهای دارای ریشههای دیرینه فرهنگی مصداق دارد. در خصوص ایران به صراحت میتوان میگفت که بخشی از منافع این کشور در نظام بینالمللی برآمده از هویت تاریخی ایرانی است و این هویت است که بخشی از تعاملات بینالمللی ایران را برمیسازد.
هویت ایرانی در عرصه بینالمللی میراثدار سنتها و تاریخ ایرانی است. این سنت و تاریخ در بخشهای زیر قابل بررسی و مداقه است:
اول، تاریخ ایران باستان که دوران تاسیس یک تمدن مهم توسط 3 قوم آریایی است. اقوام ماد، پارس و پارت هر یک در دورانی بر ایران سیطره داشته و در این تمدن ایفای نقش کردهاند. از این رو باید تمدن ایران باستان را در هویت ملی ایران به این شکل مورد کنکاش قرار داد:
الف- این بخش از تاریخ ایران موید نوعی غرور در هویت ایرانی است. در برهههایی از تاریخ باستان، ایرانیان بر حدود نیمی از جهان شناخته شده وقت خود سیطره داشتند و خود را آقای جهان میدانستند؛
ب- در این دوران نبردهای سختی بین ایرانیان و مغربزمینیان شکل گرفته که بعضا با پیروزی و بعضا با شکست همراه بوده است. بنابراین چالش با قدرتهای بزرگ مقابل و تقابلجویی با آنها از جمله نتایج این دوران تاریخی است؛
ج- ایرانیان در این بخش از تاریخ خود تمدنسازی را تجربه میکنند و از این طریق ساختار جهان دوران خود را تغییر میدهند. از این رو ساختارسازی و ساختارشکنی در هویت ایرانیان به نمود میرسد.
دوم، تاریخ پس از اسلام تا صفویه است. در این دوران جنگآوران مسلمان ایران را فتح کرده و این فتح سرآغاز تغییر در فرهنگ و مذهب ایرانیان میشود. در این دوران تاریخی اگرچه هرازگاهی کسی از گوشهای از ایران علیه خلفای جور اموی و عباسی قیام میکند، اما ایران بخشی از امپراتوری عظیم اسلامی محسوب شده و هویت اسلامی مییابد. در این دوران ایرانیان نقشی بهسزا در ایجاد تمدن اسلامی ایفا میکنند که شاید بسیار درخشانتر از نقش اعراب در برساختن این تمدن باشد. یکی از بدترین اتفافات ممکن هم برای ایران در همین دوران رخ میدهد که حمله مغولهاست. این حمله با بیرحمی تمام بزرگترین ضربات را بر تمدن وقت ایرانیان که در چارچوب تمدن اسلامی شکل گرفته بود وارد میکند. در این مرحله از تاریخ:
الف- اسلام به طور کامل وارد هویت ایرانیان میشود،
ب- ایرانیان مجددا تجربهای دیگر از تمدنسازی را در تاریخ میآفرینند و بار دیگر جهان دوران خود را تغییر میدهند؛
ج- مظالم خلفای جور و همچنین پس از آن مغولها، به ایرانیان مقاومت در برابر ظلم را میآموزد و آن را به بخشی از هویت آنها تبدیل میکند. این بخش از هویت ایرانی را میتوان سرآغاز طاغوتستیزی در ایران دانست.
سوم، تاریخ ایران از دوران صفویه تا مشروطه است. جدا از اینکه در این دوران بار دیگر نام ایران بهعنوان موجودیت سیاسی مستقل مطرح میشود، دوران مزبور را باید به دوران شکوه تاریخی صفوی و رکود تاریخی پس از آن و بالاخص رکورد قاجاریه تقسیم کرد. در این دوران اولین مواجهه ایرانیان با مدرنیته رخ میدهد و بهتدریج در دوران قاجاریه به استعمار غیررسمی ایران میانجامد. ایران قاجار اگرچه رسما تحت استعمار بینالمللی درنیامد اما عملا توسط بریتانیا استعمار میشد.
از نکات مهم این دوران یکدست شدن مذهب ایرانیان و شیعه شدن قاطبه آنها بود. از این رو در خصوص این دوران تاریخی میتوان گفت:
الف – هویت اسلامی ایرانیان در یک سیر تکاملی به هویت شیعی بدل شد؛
ب- این دوران دوران گره خوردن بلافصل تشیع و ایرانیت بود. از این پس ملات بههم پیوندزن اقوام بهشدت متنوع ایرانی، تشیع است. بنابراین ایران صفویه نه بر اساس نژاد که بر اساس مذهب شکل میگیرد و نوع خاصی از دولت – ملت را بهجهان معرفی میکند؛
ج- در این دوران ناکارآمدی حکام و آغاز استعمار غربی کمکم به نوعی استبدادستیزی – استعمار ستیزی منجر شد. این پدیده شکل جدید طاغوتستیزی بود.
چهارم، دوران مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران است که باید آن را دوران تکمیل هویت طاغوتستیز ایرانیان دانست. این طاغوتستیزی عناصر ذیل را در خود پروراند:
الف – استبدادستیزی که از همان اوان مشروطیت مشخص بود و در انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید و نظام مردمسالاری دینی را بر ایران حاکم کرد؛
ب – استعمارستیزی که در مبارزات گسترده ایرانیان با اندیشههای مختلف علیه بریتانیا و سپس ایالات متحده خود را نشان داد. در دوران پس از انقلاب اسلامی این استعمارستیزی جای خود را به استکبارستیزی داد که تسری هویت ملی ایران به ساختار بینالمللی بود؛
این دو عنصر همان دو عنصری است که از دوران صفویه به بعد شکل گرفته بودند و در این دوران حدودا 100 ساله تکمیل شده و کاملا هنجاری میشوند.
* مشخصات طاغوتستیزی ایرانیان
ایرانیان هویت ملی خود را در یک پروسه تاریخی طولانی و بسیار پرفراز و نشیب و سخت به دست آوردهاند. چنین هویتهایی اصولا به سختی تغییر میکنند و آثار خود را حفظ میکنند. اگر بخواهیم مشخصات هویت ملی ایرانی را در عرصه سیاست خارجی بسنجیم باید یک کتاب در مورد به رشته تحریر درآوریم. اما بهصورت خلاصه برخی موارد که به موضوع این یادداشت مربوط میشوند را میتوان به این شکل دستهبندی کرد:
اولا، ایرانیان دارای غرور ملی ریشهداری هستند که از ایران باستان شروع شده و به هویت فعلی آنان نیز تسری یافته است؛
ثانیا، مردم ایران مقاومت در برابر ظلم را آموختهاند و بنابراین بر اساس هویت خود در هر شرایطی برای ظلمستیزی چارهای میجویند؛
ثالثا، در ایران استعمارستیزی و استکبارستیزی پس از دوران قاجاریه نشو و نما کرده و اکنون به بخشی از هویت سیاسی تبدیل شده است،
رابعا، ایرانیان چون تمدنساز بودهاند عادت به تغییر ساختارهای جهانی دارند. آنان در ساختار بینالمللیای که خود در ساختن آن نقش داشته باشند بیشتر احساس آرامش میکنند.
* طاغوتستیزی، هویت سیاست خارجی ایران
دستکم یکی از متغیرهای مستقل هویت ایرانی که بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تاثیر میگذارد، همین طاغوتستیزی است. طاغوتستیزی ایرنیان، هویتی است بنابراین تقابل ایرنیان با نظام استکباری را به منفعت ملی تبدیل میکند چرا که همانطور که پیشتر بیان شد، هویت ملی است که منافع ملی را تبیین میکند.
اگرچه ممکن است که این طاغوتستیزی در اثر متغیرهای مستقل یا مداخلهگر دیگر بعضا تعدیل یا تشدید شود اما اصل آن تنها با تغییر هویتی از صحنه سیاست خارجی ایران قابل حذف است که آن هم تنها در یک پروسه تاریخی ممکن است. از همین روست هر چند وقت یکبار دولتمردانی در ایران بر سر کار میآیند که فریادهای ضداستکباری آنها توجه جهانیان را به خود جلب میکند.
نه اتفاقی است که در ایران استکبارستیزی به بخشی از سیاست خارجی تبدیل شده و نه وجود آن ناشی از وجود افراد یا جریانات خاص است. این هویت ملی ماست و جریانات ضداستکباری در واقع بخشی از هویت ملی ایران را در طول تاریخ معاصر نمایندگی کردهاند.
طاغوتستیزی در برههای از تاریخ معاصر ایران با مبارزه با بریتانیا گره خورده بود و پس از پایان هژمونی لندن و سربرآوردن ایالات متحده از ویرانههای دکترین مونروئه، اکنون این آمریکا است که هدف طاغوتستیزی ایرانیان قرار میگیرد. ممکن است روزی آمریکا خوی سلطهگرانه خود را ترک کند اما بعید است ایرانیان خوی طاغوتستیزی خود را کنار بگذارند.
مقابله با ایالات متحده، از آنجا که نماد طاغوتستیزی است و طاغوتستیزی بخشی از هویت ملی ماست، دستکم بر اساس یک مبنای مستحکم علمی در سیاست بینالملل، بخشی از منافع ملی ایران نیز هست.
فراموش نمیکنیم که وزیر امور خارجه کشورمان در سخنان خود مکررا مبنای هویتمحور را در برابر مبنای قدرتمحور رئالیستی قرار داده و بنابراین به اهمیت هویت در سیاست خارجی اذعان کرده است. اگر هویت مهم است، استکبارستیزی هم بخشی از آن است.